شاید اگر آن سوی پنجره برف میبارید میتوانستم دستهایت را ببینم. دستهایت را ببینم که شاخهی نحیف درختی را میتکاند. شاید اگر برف میبارید میتوانستم لبخند تو را ببینم. لبخند تو را ببینم که برای پرندهی کوچکی دست تکان میدهد. شاید اگر برف میبارید میتوانستم صدایی را بشنوم که به لحن خوب تو بود. به لحن خوب تو بود و نام کوچکم را به من بازمیگرداند. شاید اگر برف میبارید تو باز میگشتی.