عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

زندگی روایت یک تبعید است. می‌شود دل باخت، دوست داشت، خنده زد، اشک ریخت، حیرت کرد، در خود شعله کشید، در خود خاکستر شد، یخ زد، جاری شد، مثال بذر زنده‌ای در حضور آفتاب بالید یا همچون شاخه‌ی خسته‌ای از هیبت غروب لرزید. اما داستان پر فراز و نشیب تو، همواره پیرنگی از تبعید دارد. ما را از دلمان تبعید کرده‌اند، و تمام تقلاهای ما اگر چه ضروری و خوب است، قادر نیست به تمامی بر معضل تبعید غلبه کند.


چه کسی ما را تبعید کرده است؟ نمی‌دانیم.

از کجا تبعید شده‌ایم؟ نمی‌دانیم.

و آیا روزی نجات خواهیم یافت؟ پرندگان بهتر می‌دانند.


کسانی توانسته‌اند تبعیدگاه خود را دوست بدارند. خوشا احوال آنان. کسانی شب و روز را در جدالی جان‌کاه برای رهایی از تبعید سپری می‌کنند. مجاهدتی ارجمند و مبارک. کسانی هم هستند که پشت پنجره می‌نشینند و می‌نویسند. نوشتن، مستند کردن ماجرای تبعید است.


انگار در تب و تاب نوشتن که چیزی جز خیره شدنِ بدون محافظ به حقیقت تبعید نیست، در جستجوی نغمه‌ای هستیم. نغمه‌ای که تسلاست. آشناست. و بوی خوش وطنی را که هرگز نداشته‌ای به تو ارزانی می‌کند.


نویسنده واقعی از سرنوشت بی‌وطنی خود آگاه است.