عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

فکر مرگ

اروین یالوم در کتاب «خیره به خورشید» آورده است: «هر چند مادیت مرگ نابودمان می کند، فکر مرگ نجاتمان می دهد.»


درک درستی از تمام جوانب این نجات‌بخشی ندارم، حتی گاهی فکر می‌کنم ممکن است اندیشه‌ی مرگ، زندگی را سرد و عاری از معنا کند. اما از یک جنبه دست‌ِ‌کم با این حرف موافقم. به گمانم اندیشیدن به مرگ می‌تواند ما را تا حدودی آزاد کند.

وقتی به مرگ می‌اندیشی، و به ویژه به اینکه نمی‌دانی کی تو را فراخواهد گرفت، به ردّ و قبول دیگران بی‌اعتنا می‌شوی. می‌فهمی که وقتی مرگ در کمین تو نشسته است، نمی‌ارزد که زیاد به دل بگیری. حرفت را می‌زنی و می‌روی. بی‌اعتنا به اینکه تا چه اندازه به سخن تو اقبال کنند. کار خود را می‌کنی و می‌روی. فارغدلانه و بی‌تشویش. دغدغه‌ی آن را نداری که آنچنان که بایسته است دیده شده‌ای یا نه. جدی گرفته شده‌ای یا نه. انگار اندیشیدن به مرگ، کار و بار زندگی را بیشتر به یک شوخی تبدیل می‌کند. ردّ و قبول دیگران در پرتو اندیشیدن به مرگ، اعتبار خود را از دست می‌دهد. آزاد می‌شوی. آزاد از بندِ داوری‌های دیگران.