عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

دیندارِ معنوی

معنویت نمی‌تواند با انحصارگرایی جمع شود. اقتضای معنویت گشودگی تمام‌عیار در برابر همه‌ی سنت‌های دینی و معنوی است. اقتضای معنویت، خضوع بی‌‌قید و شرط و سرسپردگی در برابر تمامی جلوه‌های حقیقت، خوبی و زیبایی است. معنویت بدون دینداری ممکن است، اما به گمان من معنوی زیستن در چارچوب یک سنت دینی، امکان‌پذیرتر است. شاید به این دلیل که اغلب انسان‌های معنوی که می‌شناسیم و الهام‌بخش ما در امر معنویت‌ا‌ند در یک سنت دینی تنفس کرده‌اند. تصور می‌کنم تجربه به ما می‌گوید سنت‌های دینی پشتوانه خوبی برای معنوی‌زیستن‌اند. با این حال اغلب دینداران با چهار آفت بزرگ، روبرو هستند. چهار آفت بزرگ که به زیست معنوی صدمه می‌زند.


یک. انحصارگرایی دینی. یعنی احساس استغنا در برابر ادیان دیگر و نیز تجارب معنوی انسان‌هایی که دیندار نیستند. باور به اینکه راهیابی معنوی تنها از معبر دین و مذهب من شدنی است و نتیجتاً بی‌اعتنایی به منابع دیگر آیین‌ها و نحله‌های معنوی.


دو. شکل‌زدگی دینی. یعنی توجه بسیار به ظواهر شریعت و اهتمام کمتر به احوال درونی و بواطن توصیه‌های دینی. در نظر و در عمل، التزام به ظواهر شریعت را نشانه‌ی دینداری دانستن و خبرگان در ظواهر شریعت را خبرگان در دین قلمداد کردن.


سه. عقیده‌زدگی. یعنی توجه بسیار به یک نظام اعتقادی مشخص و مبتنی کردن نجات و رستگاری بر اعتقاد به یک سلسله گزاره‌ها. باور به اینکه اصلی‌ترین جنبه‌ی دین، اعتقادات است و وجه اصلیِ تمایزبخش میان یک دیندار و دیگران، عقاید دینی است. 


چهار. دامن‌زدن به تقابل‌جویی‌های هویتی و فرقه‌فرقه‌کردن انسان‌ها. یعنی تقسیم انسان‌ها به دسته‌ای که مانند من راه‌یافته‌اند و دسته‌ای که هنوز به راه من نیامده‌اند و باید دعوت‌شان کنم و دسته‌ای دیگر که با راه من عداوت دارند و باید از میان‌شان برداشت. تقابل‌جویی هویتی اقتضا می‌کند مدام دستخوش این نگرانی باشی که کسانی علیه مذهب تو تبلیغ می‌کنند، بکوشی تا به پشتیبانی عوامل اقتصادی، سیاسی و نظامی مذهبت را گسترش دهی. تقابل‌جویی هویتی اقتضا می‌کند میان خود و هم‌کیشانت با دیگری و هم‌کیشانش، مرز بکشی و آنها را از شمول محبت خود بیرون کنی.


دیندار معنوی کسی به مانند رابیندرانات تاگور است که می‌گفت:


«زمان آن فرا رسیده که ما درهای خانه‌ی خود را به روی جهان بگشاییم... و با کنار گذاشتن هرگونه غرور کاذبی، از نور هر چراغی که در گوشه‌ای از جهان روشن می‌شود شادمان شویم، زیرا به خوبی می‌دانیم که این نور مشترکی است که بر خانه‌ی ما نیز می‌تابد.»(رابیندرانات تاگور، به نقل از: مدرن‌ها، رامین جهانبگلو، نشر مرکز)


دیندار معنوی کسی مانند شیخ ابوسعید بوالخیر است که با اشتیاق از صاحبان دیگر فرقه‌ها و کیش‌ها، طالب اخبار معنوی بود:


«شیخ ابوسعید ابوالخیر روزی پیش ِگبری آمد از مغان و گفت: "در دین شما امروز هیچ چیزی هست که در دین ما امروز هیچ خبر نیست؟"»(به نقل از: تمهیدات، عین‌القضات همدانی)


دیندار معنوی کسی مانند علامه طباطبایی است که در برابر افق‌های گوناگون معنوی، همواره گشوده بود:


«سوای احاطه وسیع او [علامه طباطبایی] بر تمامی گستره فرهنگ اسلامی، آن خصلت او که مرا سخت تکان داد، گشادگی و آمادگی او برای پذیرش بود. به همه حرفی گوش می‌داد، کنجکاو بود و نسبت به جهان‌های دیگرِ معرفت حسّاسیت و هشیاری بسیار داشت... ما با او تجربه‌ای را گذراندیم که احتمالاً در جهان اسلامی یگانه است: پژوهش تطبیقی مذاهب جهان به هدایت و ارشاد مرشد و علّامه‌‌ای ایرانی. ترجمه‌های انجیل، ترجمه فارسی اوپانیشادها، سوتراهای بودایی و تائو ته چینگ را بررسی می‌کردیم. استاد با چنان حالت کشف و شهودی به تفسیر متون می‌پرداخت که گویی خود در نوشتن این متون شرکت داشته است. هرگز در آنها تضادی با روح عرفان اسلامی نمی‌دید، با فلسفه هند همان‌قدر اُخت و آمُخته بود که با جهانِ چینی و مسیحی.»(زیر آسمان‌های جهان، گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمه نازی عظیما)

«و چون کار مطالعه اندیشه سرگیجه‌آور و سرشار از تناقض‌های شگفت‌انگیز لائوتسه به پایان رسید، [علامه طباطبایی] به ما گفت که از بین همه متونی که تا آن زمان باهم خوانده بودیم کتاب لائوتسه [دائو ده جینگ] عمیق‌ترین و ناب‌ترین همه بوده است. از آن پس بارها ترجمه این متن را از ما خواست.»(هانری کربن: آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی، داریوش شایگان، ترجمه باقر پرهام)


معنویت می‌تواند در چارچوب یک سنت دینی تحقق پذیرد، اما با انحصارگرایی، شکل‌زدگی، عقیده‌زدگی و تقابل‌جویی مذهبی، ناسازگار است.