عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

نیایش و رهایی از خودشیفتگی

در دعا و مناجات به خطاهای خود اعتراف می‌کنیم و دیده بر کاستی‌های بسیار خود می‌گشاییم. این خودشناسی و اعتراف می‌تواند ما را به مدارای بیشتر با خطاهای دیگران سوق دهد. با چشم گشودن بر ضعف‌ها و معایب اخلاقی خود، از داوری کردن دیگران چشم می‌پوشیم و درمی‌یابیم که دشمنِ اصلی در بیرون از ما نیست، بلکه اصلی‌ترین ضربات و صدمات از جانب خود ما متوجه ما می‌شود. «همه از دستِ غیر ناله‌ کنند / سعدی از دست خویشتن فریاد». 


تو با دشمن نفس هم‌خانه‌ای

چه در بند پیکار بیگانه‌ای؟

تو خود را چو کودک ادب کن به چوب

به گُرز گران مغز مردان مَکوب

(بوستان، باب هفتم)


در نیایش، اعتراف می‌کنیم پیشتر از هر کس دیگری، خود بر خود ستم کرده‌ایم و حتی آنگاه که در اثر بدفعلی ما کسی آسیب دیده یا رنجیده است، در وهله‌ی نخست، پیامد بدفعلی ما به خود ما بازخواهد گشت:


یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْیکمْ عَلَى أَنْفُسِکمْ(یونس، ۲۳)؛ اى مردم سرکشى شما فقط به زیان خود شماست.

رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ(اعراف، ۲۳)؛ پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایى و به ما رحم نکنى مسلماً از زیانکاران خواهیم بود.


آنچه آموزگاران معنوی فرادید ما می‌آورند این است که در نیایش، بیش از هر چیز از شرارت نفسانیت خود به خدا پناه ببریم و دائما به خود یادآور شویم که صدمات اصلی از جانب بُعد نازل و نفسانی ما بر ما وارد می‌شود:


«اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی، لا إِلَه إِلاَّ أَنْتَ خَلَقْتَنی وأَنَا عَبْدُک، وأَنَا على عهْدِک ووعْدِک ما اسْتَطَعْت، أَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّ ما صنَعْت، أَبوءُ لَک بِنِعْمتِک علَی، وأَبُوءُ بذَنْبی فَاغْفِرْ لی، فَإِنَّهُ لا یغْفِرُ الذُّنُوبِ إِلاَّ أَنْت»(بخاری و ترمذی)؛ بارالها، تو پروردگار منی، معبودی جز تو نیست. مرا آفریدی و من بنده‌ی توام و تا می‌توانم بر عهد و نوید تو پای می‌فشارم. پناه می‌برم به تو از بدی و تباهی آنچه کرده‌ام، اعتراف می‌کنم به نعمتی که بر من روا داشته‌ای و اعتراف می‌کنم به گناهم. مرا بیامرز، که گناهان را هیچ‌کس جز تو نمی‌آمرزد.


«اللَّهُمَّ إِنی أعوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ سَمْعِی، وَمِن شَرِّ بصَرِی، وَمِن شَرِّ لسَانی، وَمِن شَرِّ قَلبی ومن شر منیّی»؛ پروردگارا! من از شرارت شنوائی و بینائی و زبان و دل و شرمگاهم بتو پناه می‌برم.(ابوداود و ترمذی)


«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّ ما عمِلْتُ ومِنْ شَرِّ ما لَمْ أَعْمَلْ»(به‌روایت مسلم)؛ خدایا پناه می‌برم به تو از گزند و تباهی آنچه می‌کنم و از گزند و تباهی آنچه نمی‌کنم.


«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ عِلمٍ لا ینْفَعُ، ومِنْ قَلْبٍ لاَ یخْشَعُ، وَمِنْ نَفْسٍ لا تَشبَعُ، ومِنْ دَعْوةٍ لا یسْتجابُ لهَا»(به‌روایت مسلم)؛ خدایا پناه می‌برم به تو از دانشی که نافع نیست. قلبی که افتاده نیست. نفسی که سیر نمی‌شود. و دعایی که اجابت نمی‌شنود.


مولانا نیز در نیایشی از خدا می‌خواهد تا او را از دست خویشتن نجات دهد:


باز خر ما را ازین نفس پلید

کاردش تا استخوان ما رسید

از چو ما بیچارگان این بند سخت

کی گشاید ای شه بی‌تاج و تخت

این چنین قفل گران را ای ودود

کی تواند جز که فضل تو گشود

(مثنوی، دفتر دوم)