«قدیسه ترزا (۱۵۸۲ – ۱۵۱۵) دو نوع مختلف تجربهی دینی را وصف میکند. او در گزارش تجربهی نوع اول خود ادعا میکند که متوجه عیسی مسیح شده که بر او ظاهر گشته و با او سخن گفته است. اگر چه او عیسی را نه با چشم سر دیده و نه با چشم دل، نوری درونی مطمئنش ساخته که عیسی در کنار اوست. او در ادامه تجربهای از نوع دوم را وصف میکند که در آن به تدریج رستاخیز عیسی و جلال و شکوه او را با چشم دل خویش میبیند. اگر چه این مکاشفه خیالی( یعنی همراه با صور خیال) است و از اینرو در معرض فریب، او معتقد است که به دلیل ویژگیهای آن و تغییرات مثبتی که در زندگیاش ایجاد کرده است، میتواند مطمئن باشد از جانب خداست و نه شیطان:
"یکبار به کسانی که داشتند اینگونه با من حرف میزدند گفتم اگر میخواهند به من بگویند شخصی که خوب میشناسیمش و همین الان با او سخن میگفتهام، اصلاً خود او نبوده بلکه من او را اینطور خیال میکردهام، و آنها میدانستهاند که واقعیت از این قرار است، من قطعاً باید به آنها اعتماد کنم نه به چشمهای خودم. ولی، افزودم، اگر آن شخص جواهراتی را نزد من به جا گذاشته باشد، و من آنها را همچون یادگارهایی از عشق عظیم او واقعاً در دست داشته باشم، و اگر من که قبلاً هیچگاه چنین جواهراتی نداشتهام، بدین ترتیب خود را به جای آنکه فقیر بیابم ثروتمند بیابم، امکان ندارد بتوانم بر این باور باشم که ماجرا توهم بوده است، حتی اگر بخواهم که بر این باور باشم. و گفتم، من میتوانم این جواهرات را به آنها نشان دهم- چون همهی آنهایی که مرا میشناختند خوب متوجه بودند که چگونه روحم تغییر کرده است: اقرارنیوش من خود بر این امر گواهی داد، زیرا تفاوت از هر جهت بسیار عظیم بود، و خیالبافی نبود، بل به گونهای بود که همه میتوانستند به وضوح ببینند."»