: -- چه خوشتر؟
: -- تابی باشد در سبزهزاری، آویخته از شاخ تابآور درخت توتی که تابش آفتاب به میوههایش رنگ پاشیده. باد باشد و پچپچههایش در گوش برگها. تو باشی نشسته روی تاب. من باشم و تکان دادنت. تو بخندی و خندههایت موج بردارند در دلم. شبیه چشمهای در دامن کوهساری. صدای خندههایت با ترانهگویی گنجشکها درآمیزد و گیسوانت رهاتر از باد بر گونههای من بوزد.
عقربهها خاموش شوند.