عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

حالا که رفته‌ای

حالا که رفته‌ای باید زبان دیگری برای با تو گفتن اختراع کنم.

شبیه زبانی که باران برای گفتگوی با پنجره به کار می‌گیرد. شبیه الفبای آفتاب سخاوتمند در گوش غنچه‌ها.

شبیه کلمات رهای باد در پیچ و خم شاخه‌های درخت.

زبانی شبیه بال‌های آسمانی‌رنگ پرنده. شبیه ترانه‌های بی‌واژه‌ای که کبوتری سرگشته در پای گل می‌فشاند.

شبیه خودت. آری زبانی شبیه خودت. آنگاه که لبخند می‌زدی.


هر وقت شاعری توانست فاصله چشم‌های منتظر را تا باران بی‌قرار آنسوی پنجره روایت کند، من نیز تو را روایت خواهم کرد. تو را. شیما.