عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

هیچ سنگفرشی...

آمدم

اما نه آنقدر دیر که خداحافظی دست‌هایت را

از پنجره‌ی قطاری که می‌گذشت نبینم

آمدم اما

نه آنقدر دیر

که آواز چشم‌هایت را که لبخندزنان دور می‌شدند

نشنوم


قطارها گذشتند

و تو در من ماندی

چون یادگار دشنه‌‌ای

که از جنگی

--

کلمات هنوز خواب بودند که بیدار شدم

چشم‌هایم را در خاطره‌ای شستم

عکس دونفره‌ای را برداشتم

که در نزدیک‌ترین فاصله از من

شبیه ماه، می‌خندیدی


درختی با شاخه‌های بلندِ سخاوتمند

آن سوی باغ

منتظر اشک‌های من است

-


نه

اینها شعر نیستند

چکیده‌ی بادهای مسافرند

آهی بی‌وقفه‌اند

که گریزان و شرم‌زده از عریانی

لباس کلمه می‌پوشند


-

رفته‌ای

و هیچ سنگفرشی نیست

که مرا به چشم‌های تو بازگرداند

لطفاً

در خواب‌هایم بخند

و دخترت را

در خواب

غرق بوسه کن


صدیق- ۲۵ فروردین ۹۸