عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عشق و رنج

محقق فرهیخته، شاعر خوش‌ذوق و دوستِ نیکونَفَسم، آقای حسین مختاری به تازگی دچار اندوه فقدانی بزرگ شده است. فقدان مادر. هست در عالَم ز هجران تلخ‌تر؟ البته که نیست.


چه می‌شود گفت؟ چه باید کرد؟ چگونه باید تسلیت داد؟ درست نمی‌دانم! انگار در این مواقع، گفتن و دانستن به کار نمی‌آید. باید سر به شانه‌ی هم گذاشت و غریبانه گریست.


شاعران دیده‌ور ما می‌گفتند خاک آدمی را با شبنم عشق، سرشته‌اند: «از شبنم عشق خاک آدم گل شد / بس فتنه و شور در جهان حاصل شد» اما همچنان افزوده‌اند که: «خاک تو آمیخته‌ی رنج‌هاست / در دل این خاک بسی گنج‌هاست». خاک ما را هم از عشق سرشته‌اند و هم از رنج. عشق و رنج، خواهر یکدیگرند. اونامونو می‌گفت:


«عشق واقعی، جز در رنج یافته نمی‌شود، و در این جهان یا باید عشق را بخواهیم، که در رنج است، یا شادی را... هر چه انسان توانایی رنج بردن و دردکشیدنش بیشتر باشد، انسانتر، یعنی الوهی‌تر است... قضا و قدر چیست جز برادری عشق و رنج؟... عشق و رنج متقابلاً یکدیگر را پدید می‌آورند.»


شاید توجه به  آمیختگی «عشق» و «رنج» بتواند قدری مایه‌ی تسلی باشد. التفات به این حقیقت که رنج کشیدن بهایی است که برای دوست داشتن می‌پردازیم. و چه زندگی بی‌مایه‌ای دارند آنان که از دوست داشتن کناره می‌گیرند مبادا دچار رنج شوند.


نه، بر خلاف تصور رایج و مُدشده، رنج نشانه‌ی آن است که هنوز زنده‌ایم و دلی در میان سینه می‌تپد. تنها چیزی که جای نگرانی دارد رنجِ نازا است. و برای اهالی هنر و معرفت که هستی خود را در سرودن و آفریدن معنا کرده‌اند، رنج‌ها زایا هستند.


برادر عزیزم، رنج می‌بَرید چرا که توانسته‌اید دوست بدارید! پس خوشا رنج شما که یادگار محبت است. 


الاهی که مادر عزیزتان در آرامش و آمرزش باشد و جان دردمند شما قرین نور.