عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

کدام تلقی دینی علیه خدا است؟

اگر تمام احکام فقهی و اخلاقی مندرج در متون دینی را نسخ‌ناپذیر، فراتاریخی و ابدی بدانیم با یک مشکل جدی روبرو می‌شویم و آن مخدوش شدت عدالتِ خداوند است. از یک‌سو قائلیم که خداوند وجودی است عادل و خیرخواه که به ظلم و ناراستی رضا نمی‌دهد، و از یک‌سو قائل به اعتبار ابدی احکامی می‌شویم که درک امروزین ما آنها را ناعادلانه و غیراخلاقی قلمداد می‌کند. با این معضل چه باید کرد؟


شاید گفته شود احکامی که آن را مغایر با درک‌تان از عدالت و اخلاق تلقّی می‌کنید نزد خدا عادلانه و اخلاقی است و تصوّر شما خطاآلود و محدود است. اما آنگاه پرسش دیگری گریبان‌مان را خواهد گرفت: اگر خدا عادل و خیرخواه است، اما نه آنگونه که درک امروزین ما از عدالت و اخلاق اقتضا می‌کند، پس اساساً چرا او را متصف به «عدالت» و «خیرخواهی» می‌کنید؟ چرا به عدالت امر می‌کند؟ به کدام عدالت امر می‌کند؟ به عدالتی که او می‌داند اما ما درکی از آن نداریم؟ 


اگر عدالت و اخلاقی که ما می‌فهمیم متفاوت از عدالت و اخلاقی است که منظور خداست، چه فایده دارد تأکید بر اینکه خدا عادل است و ستم نمی‌کند؟ اگر منظور از «ظلم» آن چیزی نیست که ما می‌فهمیم، اساساً کاربرد آن بی‌معنا و بی‌اقتضا نمی‌شود؟


به نظر می‌رسد اگر نواندیشان دینی قایل به تاریخ‌مند بودن احکام شریعت(غیر از  مناسک) هستند به حفظ اعتبارِ عدالت و خیرخواهی خدا توجه دارند. آن‌دسته از احکام دینی که با درک امروزین ما از عدالت و اخلاق، ناسازگارند، اعتبار ابدی و فراتاریخی ندارند، چرا که با «عدالت» و «خیرخواهی» خدا مغایرت دارند. اگر می‌خواهیم همچنان باور به خدای عادل و اخلاقی داشته باشیم، ناگزیریم احکام متضمن نابرابری را که در متون دینی مندرج‌اند، منسوخ تلقی کنیم. مگر اینکه اصرار کنیم خدا عادل و اخلاقی است، اما نه به آن معنایی که انسان‌ها می‌فهمند. آن‌وقت یک پرسش اساسی پیش‌روی ماست: اگر منظور از عدالت و خیرخواهی خداوند، چیزی نیست که برای ما قابل فهم باشد، پس ذکر آن چه فایده و نتیجه‌ای دارد؟


به نظر می‌رسد کسانی که احکام متضمن نابرابری یا مغایر با درک امروزین ما از حق و عدالت را منسوخ می‌دانند، به خدای عادل و نیک‌خواه وفادارترند، تصویر پذیرفتنی‌تری از خدا و دین ارائه می‌کنند و مجموعاً حضور دین در جامعه‌ی جدید را تقویت می‌کنند.


از جمله عوامل متعددی که به رنگ‌باختن تعلق دینی می‌انجامد آن تلقّی به ظاهر وفادار به متون دینی است که با پافشاری بر احکام مغایر با درک اخلاقی ما، تصویری غیرعادلانه از خدا ارائه می‌‌کند.


خدایی را به انسان‌ها معرفی کنیم که بتوانند دوست بدارند. خدایی که خود را به عدالت و اخلاق مقید کرده است.