«دنیا پر از رنج است
با این حال
درختان گیلاس شکوفه میدهند.»
[ایسا، هایکوسُرای ژاپنی]
دقیقاً همین است که حرص آدم را درمیآورد. به رغم همه مصائبی که گریبان بشر را گرفته است درختان گیلاس همچنان شکوفه میدهند. شاید کارشان را حمل بر بیاعتنایی و سنگدلی کنی. یا اینکه خیال کنی خوشی زیر دلشان زده. یعنی انقدر دور از دردهای ما هستند که چنین آسودهخاطر شکوفه میدهند؟
اما باید قدردانشان باشی. درختان طفلکیِ گیلاس جز اینکه شکوفه کنند و با کارشان شمایل زندگی را زیباتر کنند، چه کار دیگری از دستشان برمیآید؟ توانشان همین اندازه است که در گیرودار حوادث و ستیزها و گریزها، به یادت بیاورند که هنوز میشود لبخند زد. بیا لبخندشان را ناشی از بیاعتنایی تصور نکنیم. بیا خیال کنیم آنها اتفاقاً لبخند میزدند تا لحظهای هم شده ذهن ما را از غریو و غوغای اخبارِ بد، منصرف کنند. تا بگویند زندگی را باختهاید اگر تمام ذهنتان را آلوده به شنیدن و خواندن اخبار کنید. بگویند من هم یک خبرم. نیستم؟ شکوفه دادن درخت، خبر مهمی نیست؟ در کنار اینهمه خبرهای خراب، به اخبار من هم گوش بسپار... به اخبار سپید و شکوفای من...