عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

محمد حسینی

طلبه بودم. در پاوه. می‌گفتند کسی هست به نام آقای محمد حسینی که در علم حدیث خُبره هست. آن وقت جایی درس نمی‌گفت. نه در دانشگاه نه در حوزه. مشغول نوشتن پایان‌نامه کارشناسی ارشد بود. مرا به شاگردی پذیرفت. چند جلسه‌ای محضر او را درک کردم. مصطلح‌الحدیث می‌گفت. جلسات ما کفاف نداد که کتاب تمام شود. این سال‌ها، دوستی و ارتباط ما ادامه داشت. هر بار که تلفنی حرف می‌زدیم حال تبسم را می‌پرسید و دعا می‌کرد الاهی به ناز پدر و مادرش بزرگ شود. تعبیر قشنگی است نه؟ به ناز پدر و مادر، بالیدن. 


چند چیز در محمد حسینی به نحو چشمگیری ستودنی است. اول اینکه او شدیداً علیه تکفیرگرایی است. قایل است که باید پرونده‌ی تکفیر را مختومه کرد. دیگران برای تکفیر شرط و شروط می‌گذارند. اینکه باید بر اساس علم و اصول و احتیاط باشد. اما محمد حسینی تمام گلوگاه‌های تکفیر را می‌بندد. در ردّ تکفیر، هیچ مجامله و تسامحی ندارد.


دوم اینکه قویاً هوادار آزادی است. درست یا نادرست، می‌کوشد فهمی از دین و مسلمانی ارائه کند که با آزادی هماهنگ و همسو باشد. ممکن است پاره‌ای از برداشت‌های او را اکنون نپذیرم اما این میل به آزادی و پاسداری همه‌جانبه از آن که در رویکردش به دین موج می‌زند، برایم ستایش‌انگیز است.


و ویژگی سوم، جسارت اندیشیدن است. محمد حسینی در حوزه‌های سنتی درس خوانده است. اگر چه بعدها تحصیلات دانشگاهی را هم پی می‌گیرد. اما سابقه‌ی تحصیلی و نیز پیشینه‌ی فعالیت دینی او هیچ مانع افق‌گشایی‌اش نشد. به گمان من او از معدود کسانی بود که توانست از زیر لایه‌های ضخیم تفکری ایستا، قامت راست کند و جسورانه بیندیشید. اندیشیدن، هزینه‌بردار است. اندیشیدن واقعی و اصیل، با اندیشه‌های رسوب‌‌گرفته که مردم به آن خو گرفته‌اند، نمی‌سازد. اندیشیدن، خطر کردن است. و محمد حسینیِ دلِ خطرکردن داشت. فارغ از اینکه با عقایدش موافق باشی یا مخالف، نمی‌توانی سرسختی او را در بیان نظراتش نادیده بگیری و جسارت خطر کردن او را تحسین نکنی. 


چند سال پیش با او گفت‌وگویی در خصوص آرای دین‌شناسانه‌اش انجام دادم، که بخش‌هایی از آن امکان انتشار نداشت. بخشی از آن گفت‌وگو را در آدرس زیر می‌توانید بخوانید: