روی برمتاب
آدمیان همگی آفریده و بندهی خداوند. جملگی روزی پدید آمده و روزی نیز چشندهی مرگ خواهند بود.(مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَى)[طه/۵۵]. آدمی با ضعف و ناتوانی عجین است(وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا)[نساء/۲۸]. او همچنان که در دوران کودکی ضعیف بوده، در پایان عُمر هم به ضعف و فراموشی دچار میشود(اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَیْبَةً)[روم/۵۴]. آدمی از خود هیچ ندارد و هر چه گردآوری کند سرآخر بر جای مینهد(وَلِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)[حدید/۱۰]. او فقیر و محتاج خداوند است و در هیچ چیز خودبسنده و مستقل نیست(یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ)[فاطر/۱۵]. از اینرو، نباید بر دیگران فخر فروخت، بر آنان اظهار یا اعمالِ برتری کرد یا از مردم، مغرورانه روی برتافت:
وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ(لقمان/۱۸)؛ و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند لافزن را دوست نمیدارد.
وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا(اسراء/۳۷)؛ و در [روى] زمین به نخوت گام برمدار چرا که هرگز زمین را نمیتوانى شکافت و در بلندى به کوهها نمیتوانى رسید.
وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ(حدید/۲۳)؛ و خدا هیچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد.
إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا(نساء/۳۶)؛ خدا کسى را که متکبر و فخرفروش است دوست نمیدارد.
اگر انسانها شأن و جایگاه خود را در هستی بازشناسند و دریابند که هر چه دارند از جانب خدا دارند، فروتنانه رفتار میکنند و به دور از کبر و نخوت راه میروند. تکبر و رویبرتافتن از دیگران آنجا آغاز میشود که همانند قارون گمان کنیم آنچه که داریم دستاوردِ هوش و نبوغ ماست و نه فضل و موهبتی از جانب خدا: قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِی(قصص/۷۸)؛ [قارون] گفت من اینها را در نتیجهی دانش خود یافتهام.
از نمونههای خودبرتربینی میتوان به فرعون اشاره کرد. او که به تعبیر قرآن «عالی» بود و خود را برتر از دیگران میدانست: «إِنَّهُ کَانَ عَالِیًا مِنَ الْمُسْرِفِینَ(دخان/۳۱)؛ متکبرى از افراطکاران بود.» موسی را که در زبانش بند و گرفتی بود به دیدهی تحقیر مینگریست و خوار میکرد: «أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَلَا یَکَادُ یُبِینُ(زخرف/۵۲)؛ آیا [نه] من از این کس که خود بیمقدار است و نمیتواند درست بیان کند بهترم؟».
در تلقّی قرآن، کامیابی و سعادت اخروی از آن کسانی است که فروتناند و جویای برتری بر دیگران نیستند:
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ(قصص/۸۳)؛ آن سراى آخرت را براى کسانى قرار میدهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است.