عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

رنج‌ها

رنج‌ها دو قسم‌اند


دسته‌ای از رنج‌ها جوری‌اند که می‌خواهی راهی برای رهایی از آنها پیدا کنی. تصور کردن خودت در آنسوی رنج، رضایت‌بخش است. انگار می‌توانی فردای ممکنی را تصور کنی که از رنج فارغ شده‌ای.


دسته‌ای دیگر اما، گرچه رنج‌اند، گرچه جان‌کاهند، گرچه دلت را هزار پاره می‌کنند، اما تصور زندگی فارغ از آنها خرسندت نمی‌کند.


انگار هویت تو و وفاداری به گذشته‌ات حضورشان را ایجاب می‌کنند.


و آدم‌ها برای حفظ هویت‌شان حاضرند رنج بکشند.


امان از دست رنج‌هایی که با هویت ما گره خورده‌اند.

رنج‌هایی که در برابر رهایی از آنها مقاومت می‌کنی، مبادا خودت را گم کنی


رنج‌هایی که گر چه تو را تا مرز فروپاشی می‌رانند، اما حضورشان نشانه‌ی اعتراض توست. نشانه‌ی سر به راه نبودن تو. 


نمی‌خواهی رنج ببری

اما هم‌زمان

نمی‌خواهی خودت را از دست بدهی.

اما رنج، به مرور تو را می‌فرساید.


رنج‌های قسم اول، قرین امیدند. قرین اتفاقی که می‌توانی چشم به راهش بمانی.


رنج‌های قسم دوم، کیفیتی دارند که انگار هیچ اتفاق ممکنی چاره‌سازشان نیست.


رنج‌هایی که این ابیات قیصر امین‌پور وصف الحالشان است:


بی‌چاره‌ی دچار تو را چاره جز تو چیست

چون مرگ، ناگزیری و تدبیر تو محال


ای عشق، ای سرشت من ای سرنوشت من

تقدیر من غم تو و تغییر تو محال