این رباعی خیام در عین اینکه نومیدیپراکن است، اما به نحوی عجیب، تسلابخش و مرهم است. اساساً نومیدی گر چه غالباً تلخ و تاریک است، اما همواره با گونهای از آرامش همراه است.
با یار چو آرمیده باشی همه عمر
لذات جهان چشیده باشی همه عمر
هم آخر کار رحلتت خواهد بود
خوابی باشد که دیده باشی همه عمر
به گذشته که مینگرم، انگار هر آنچه رخ داده است، در خواب بوده است.
به آینده که مینگرم، انگار هر آنچه قرار است رخ بدهد در خواب رخ میدهد.
نکند ما در خواب کسی دیگر زندگی میکنیم؟ نکند خوابهای ما واقعیتر از بیداریهای ماست؟
پس چرا وقتی به گذشته مینگریم، انگار همه چیز خواب بوده؟ چرا هر لحظه را که زندگی میکنیم و به گذشته میفرستیم، انگار به عالَم خوابها فرستادهایم؟ انگار خوابی شده در کنار خوابهای دیگرمان.
چقدر دیوار به دیوار... نه، چقدر در هم تنیدهاند، خواب و بیداری.