عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

انشراح دل

«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»(الشرح،۱)

«آیا دلت را برایت گشاده نداشتیم؟»


چه موهبتی بزرگ‌تر از اینکه آدمی در برابر زندگی و محنت‌های بی‌شمار آن، سینه‌ای گشاده داشته باشد؟ شرح صدر یا «گشاده دلی» در صدر نعمت‌هایی آمده که بر پیامبر ارزانی شده است. دیگر نعمت‌ها و مواهب‌، در ذیل شرح صدر آمده‌اند.


موسی هم که مأموریت یافت به نزد فرعون برود، نخستین درخواستش از خداوند «گشاده دلی بود»:

«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی»(طه/۲۵)؛ گفت پروردگارا سینه‏ام را گشاده گردان.


بعد از تقاضای شرح صدر است که موسی دیگر خواسته‌های خود را طرح می‌کند. موسی، گرهی بر زبان داشت و قادر به سخن گفتن بلیغ و رسا نبود، با این حال، بندگشایی از زبان را بعد از شرح صدر طلب می‌کند(وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی_ طه/ ۲۷؛ و از زبانم گره بگشاى). می‌داند که گشادگی دل، مهمتر و کارسازتر از گشادِ زبان است.


شرح صدر و گشادِ دل که داشته باشی از واکنش تنگ‌چشمانه و دشمن‌آیین، زود به تنگ نمی‌آیی و خودت را گم نمی‌کنی. لابد دعای موسی اجابت شده بود که در برابر واکنش های فرعون که در پی شخصی کردن ماجرا بود و می خواست کاری کند که موسی به جای ادای رسالت، به دفاع از خود بپردازد، اینهمه سنجیده و بردبار عمل کرد.

گفتگویی که میان موسی و فرعون در می‌گیرد، آموزنده است. موسی از الوهیت فراگیر خدا حرف می‌زند و فرعون مدام در تلاش است تا موسی را از طرح بحث گمراه کند. گاه می‌گوید تو دیوانه‌ای و گاه تهدید به زندان می‌کند. اما موسی انگار هیچ یک از این دشنام‌ها و تهدیدها را نمی‌شنود. به کار خود مشغول است:


«قَالَ رَبُّکُمْ وَرَبُّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ

قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ

قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ

قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ

قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکَ بِشَیْءٍ مُبِینٍ

قَالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ»(شعراء/ ۲۶ تا ۳۱)


«[موسى] گفت پروردگار شما و پروردگار پدران پیشین شما. 

[فرعون] گفت واقعاً این پیامبرى که به سوى شما فرستاده شده سخت دیوانه است. 

[موسى] گفت پروردگار خاور و باختر و آنچه میان آن دو است‏ اگر تعقل کنید. 

[فرعون] گفت اگر خدایى غیر از من اختیار کنى قطعاً تو را از [جمله] زندانیان خواهم ساخت.

[موسى] گفت گر چه براى تو چیزى آشکار بیاورم؟ 

[فرعون] گفت اگر راست مى‏‌گویى آن را بیاور.»(شعراء/ ۲۶ تا ۳۱)


فراخیِ دل در برابر تنگی دل است. قرآن مدعی است آنکه از یادکرد خدا رویگردان است، تنگدلانه زندگی می‌کند:


«وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا»(طه/۱۲۴)؛ و هرکس از یاد من دل بگرداند، زندگانى او تنگ خواهد بود.


به نظرم می‌رسد وقتی امید و باوری به خدا که همان امر غایی و حقیقتی پهناورتر از جغرافیای مادی جهان است، نداشته باشیم، زیستن ما قرین تنگنا خواهد بود. قرین تنگنا است چرا که افق زندگی را محدود به جهات مادی دانسته‌ایم. وقتی زاویه‌ی تماشا محدود است، نگرنده هم محدود خواهد بود.


شاعر معاصر می‌گفت: «خداوندا دلی دریا به من ده» و شاعری دیگر گفته است: «به من گفتی که دل دریا کن ای دوست». سعدی نیز با ما می‌گوید دل دریایی دلی است که نمی‌توان با افکندن سنگی آن را تیره کرد. دل دریایی، دل عارفان است که چیزی توانایی تیره کردن آن را ندارد.


دریای فراوان نشود تیره به سنگ

عارف که برنجد تُنُک‌آب است هنوز

(گلستان، باب دوم)


همچنان که مولانا می‌گفت:


«عارف کسی است که هیچ کدورتی مَشربِ صاف او را مکدّر نگرداند و هر کدورتی که بدو رسد، صافی شود.»(فیه ما فیه)


اینکه مشرب و منش صاف انسان را چیزی قادر نباشد که تیره کند، ناشی از گشاده‌دلی و شرح صدر است.


سه دسته امور هستند که می‌توانند ما را تیره کنند. یکی بلایای این جهانی، دیگری آزارها، حسدها و دشمنی‌های آدمیان و سومی رویگردانی و مسدود کردن دریچه‌های شعور و احساس خود از جهات متعالی وجود. انسداد در برابر وزش‌های روحانی که از منافذ عالَم مادی، به سمت ما می‌آید. 


شرح صدر، جان دارویی است برای این سه عامل تیرگی‌آور.


و آخر اینکه:

«با تنگ‌دلی مُلک همه جهان منغّص بود و با فراخ‌دلی همه رنج‌ها آسان بود.»(معارف بهاء‌ولد)