عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

پروانه یا دودِ پراکنده؟

عقل به شمع می‌ماند. ایستاده در جای خود و نورافروزِ محفل. جمع قرارمندی و مجلس‌آرایی. در هر حال، شمع نیز با سرنوشت محتوم زوال، روبروست و مجلس‌آرا و ثابت قدم، تمام می‌شود.


گویا در تجربه‌‌ی عاشقی، عقل، پروانه می‌شود. رقصان و دوره‌گرد. عاشق و پاکبازِ بی‌ادعا. فارغ از افسانه‌های نام و ننگ و بیتابِ سوختن و شوریده‌ی رقص. رقص در آتش.


به مولانا می‌گوید تو شمع شده‌ای و مجلس‌افروز، مولانا می‌گوید زین پس دودِ پراکنده خواهم شد:


گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی

جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم


ولی دودِ پراکنده شدن خوش نیست. آنچه اتفاق می‌افتد پروانه شدن است:


شمعِ عالَم بود عقلِ چاره‌گر

شمع را پروانه کردی عاقبت