عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

مرگ بر دشمن یا مرگ بر دشمنی؟

کاش از کودکان می‌خواستیم که به جای مرگ بر دشمن، بگویند: مرگ بر دشمنی. 

پیروزی بر دشمن، پیروزی بر دشمنی نیست. پیروزی بر «دشمنی» شجاعت روحی و دیده‌وری می‌خواهد. چنانکه در سخن پیامبر اسلام آمده است که «لَیس الشَّدیدُ بِالصُّرعَةِ، إِنَّما الشدیدُ الذی یملِک نفسهُ عِند الغضبِ» یعنی نیرومندی و سرسختی به پهلوانی نیست، بلکه نیرومند و سرسخت کسی است که مهار خود را به وقت خشم داشته باشد.
سعدی می‌گفت:

مردی نه به قُوّتست و شمشیر زنی
آنست که جوری که توانی نکنی

ما از دشمن، زخم‌ها خورده‌ایم. اما اغلب به شکست دشمن اندیشیده‌ایم تا اصلاح خلق و خو، یا سازوکارهای دشمن‌پرور. چندان که دلواپس دشمن‌ایم، دلواپس مناسبات دشمن‌پرور نیستیم. 

تو با دشمن نفس هم‌خانه‌ای
چه در بند پیکار بیگانه‌ای؟
تو خود را چو کودک ادب کُن به چوب
به گُرز گران مغز مردان مکوب
(بوستان، باب پنجم)

مولانا می‌گوید یکی مادر خود را به جرم ارتکاب فاحشه‌ای به قتل رساند. نکوهشش کردند که اگر بنا بر کُشتن بود، بهتر بود کسی را می‌کُشتی که با مادرت رابطه داشت. گفت اگر بر این مبنا عمل کنم، هر روز باید مردی را بکُشم. مادرم را کُشتم تا دستم به خون کسانِ بسیار، آلوده نشود. مولانا می‌گوید آن مادر، رمزی از نفسِ توست. اگر نفسِ خود را بکشی، از کشتن دیگران، رها می‌شوی. 

آن یکی از خشم مادر را بکُشت
هم به زخم خنجر و هم زخم مُشت
آن یکی گفتش که از بَد گوهری
یاد ناوردی تو حق مادری؟
هی تو مادر را چرا کشتی بگو
او چه کرد آخر بگو ای زشت‌خو
گفت کاری کرد کان عار ویست
کُشتمش کان خاک ستّار ویست
گفت آن کس را بکُش ای محتشم!
گفت پس هر روز مردی را کُشم
کشتم او را رَستم از خون‌های خلق
نای او بُرَّم بهست از نای خلق
نفس تست آن مادر بد خاصیت
که فساد اوست در هر ناحیت
هین بکُش او را که بهر آن دَنی
هر دمی قصد عزیزی می‌کنی
از وی این دنیای خوش بر تُست تنگ
از پی او با حق و با خَلق جنگ
نفس کُشتی باز رستی ز اعتذار
کس ترا دشمن نماند در دیار
(مثنوی، دفتر دوم)

هر وقت که حادثه‌ای دل‌مان را خون می‌کند، عمدتاً خشم‌هایمان متوجه دشمن می‌شود. کمتر توجه می‌کنیم که نیازمند بازبینی مناسبات دشمن‌خیز هستیم. چه شیوه‌ها و رویه‌هایی، به روییدن قارچ‌های دشمنی می‌انجامند؟‌ و چرا آن مایه از شجاعت روحی و بلندنظری را نداریم که از زمینه‌های دشمنی بکاهیم؟ 

گفت‌وگو ندارد که باید در برابر ترور و جنایت، کالبنیان المرصوص و در صفی واحد، ایستادگی کرد. روشن است که ایرانیان، به رغم همه تنوع‌های قومی و مذهبی بایسته است در چنین موقعیت‌های اسفناکی، وحدت کلمه‌ی خود را بیشتر نمایان کنند و هر گونه اقدام خشونت‌بار و تروریستی را محکوم کنند.

اما، آیا حواس‌مان هست که دشمنِ اصلی ما نه «دشمن»، بلکه «دشمنی» است؟
نمی‌دانم آیا کسی به رسایی و گویایی قیصر امین‌پور ما را به این حقیقت توجه داده است که پیروزی واقعی، پیروزی بر جنگ است و نه در جنگ:

«شهیدی که برخاک می‌خفت
سرانگشت در خون خود می‌زد و می‌نوشت
به امید پیروزی واقعی
نه در جنگ
که بر جنگ»

با تمام جان، از درگذشت هم‌میهنان عزیزم در حادثه‌ی اخیر اهواز، متأثر شدم. آرزو دارم زخم‌های جسم و دل بازماندگان و مجروحان زودتر التیام یابد.