عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

بی‌حساب

غنچه بود:

آتشی

زبان خویش بسته بود


در پی بشارتی ز بادها

در پی اشارت بهارها

نشسته بود


زمان کم است

فرصت شکفتنش چه اندک است

قبل از آنکه از درون بپژمرد

قبل از آنکه رازخند خویش را

بپرورد

وای اگر که مرگ

می‌رسید

آه...

خسته بود


آفتاب!

گاهواره‌ی هزار آرزوی ناب

پس کجا نشسته‌‌‌ای؟

پس چرا به کودکان خویش

-غنچه‌ها-

سر نمی‌زنی؟

پس چرا چرا چرا

آه نه، مگر تو هم

شبیه بادهای خیره‌سر

ریسمان جان گسسته‌ای؟


آفتاب

خواب بود

غنچه در هوای روزهای خوب

طعمه‌ی سراب بود


مرگ سر رسید و گفت:

تا کجا در انتظارِ آفتاب؟

فرصتی نمانده است

از درون بتاب

آفتابِ خویش باش و یک‌نفس

بخند بی‌حساب!


 صدیق قطبی، ۱۸ مرداد ۹۷