یکی از شیوههای مؤثر تعلیمی نزد مولانا این است که میگوید در هر حال و وضع اخلاقی و روانی که هستی، سعی کنی حرکتی کنی به سوی خدا. شرط نیست که اول پاک پاک شوی و بعد خود را شایستهی سیر و حرکت بدانی. اصلاً برای خوب شدن و پاکیزگی لازم است که خیزی برداری و جنبشی کنی:
هم چرخ قوس تیر او هم آب در تدبیر او
گر راستی رو تیر شو ور کژروی خرچنگ شو
گر لعل و گر سنگی هلا میغلط در سیل بلا
با سیل سوی بحر رو مهمان عشق شنگ شو
(غزلیت شمس)
لنگ و لوک و خفتهشکل و بیادب
سوی او میغیژ و او را میطلب
(مثنوی، دفترسوم)
میگوید به این منگر که لعلی یا سنگی کمبها، هر چه هستی خودت را به دریای حق بینداز. با نرفتن، حالت خوب نمیشود. آب جانت اگر خاکآلود است راه چاره حرکت کردن به سوی دریا است. نگذار در خودت محبوس شوی. در گرداب تن اسیر بمانی. جاری شو:
آب بد را چیست درمان باز در جیحون شدن
خوی بد را چیست درمان بازدیدن روی یار
آب جان محبوس میبینم در این گرداب تن
خاک را بر میکنم تا ره کنم سوی بحار
(غزلیات شمس)
نظیر همین معنا و شیوهِ خردمندانهی تربیت را در بوسعید بوالخیر میبینیم:
شیخ یکبار به طوس رسید. مردمان از شیخ استدعای مجلس کردند. اجابت کرد. بامداد در خانقاه استاد تخت بنهادند. مردم میآمد و مینشست. چون شیخ بیرون آمد مقریان قرآن برخواندند و مردم بسیار درآمدند، چنانک هیچ جای نبود. معرّف برپای خاست و گفت: «خدایش بیامرزاد که هر کسی از آنجا که هست یک گام فراتر آید.» شیخ گفت: «وصلّی اللهُ علی محمدٍ و آله اجمعینَ.» و دست به روی فرو آورد و گفت: «هرچه ما خواستیم گفت، و همه پیغامبران بگفتهاند، او بگفت که از آنچ هستید یک قدم فراتر آیید.» کلمهای نگفت و از تخت فرود آمد و برین ختم کرد مجلس را.(اسرار التوحید)
پیام بوسعید ساده و واضح است. میگوید در هر مختصات اخلاقیای که هستی، یک گام بهتر شو. یک گام پیشتر بیا.
در این نگرشهای ژرف، تأکید بر دو نکته است. یکی اصلِ «تدریج» و دیگری ضرورتِ «جاری شدن».