عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

خارشِ دلار و خراشِ ما

حکمت بسیار ساده‌ای. اگر چه دیریاب و ژرفاژرف. اما خیلی ساده‌ است. باور کنید. 


خیلی ساده و روشن است که هر چه تاریکی فزونی می‌گیرد، ما به نور و روشنی، تعهد بیشتری باید پیدا کنیم. خیلی ساده و روشن است که هر چه اوضاع اجتماعی و جهانی آشفته‌تر و نادلخواه‌تر شود، نیازمند پرستاری بیشتری از احوال درونی خویشیم. ساده نیست؟


معقول است که اگر آب تیره‌ای در سطح شهر و کوچه‌ها جاری باشد، به تقاص از تیرگی، آب را با کف دست به سر و صورت هم بپاشیم؟ معقول است؟


چرا توجه کافی به سلامت روان خود نداریم و حواس‌مان نیست که اگر راهکاری برای کاستن از حجم گرفتاری‌ها نداریم، دست‌‌‌کم انرژی درونی خود را تباه نکنیم. دست‌‌‌‌کم اسباب تیرگی دل و پریشانی خاطر نشویم. اینهمه گلایه و شکایت که خود می‌دانیم نافرجام است، چرا؟ اینهمه حرف‌های خسته و دل‌مُرده و رنگ‌ورورفته که می‌دانیم گره‌گشا نیست چرا؟ اینهمه ولعِ به «اطلاع»، اطلاع از خبرهای شُوم، بی‌آنکه تأثیر مثبتی در زندگی ما داشته باشد چرا؟ این تمایل عجیب به خریداری اخبارِ تاریک و دست به دست کردن آنها چرا؟


اگر این خرید و فروش، این اکتساب و تبادل، گرهی وا می‌کند، چه خوب. وگر نه، بر پوست جان یکدیگر، چنگ زده‌ایم. مایه‌ی ساییدگی هم شده‌ایم. سایشِ نور و نیرو.

خودخراشی، خوب است؟