عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

اگر می‌خواهید پر باشید، خالی شوید!

ابوسعید ابوالخیر نقل می‌کند که از شیخ ابوالفضل سرخسی(عارف قرن چهار خراسان و پیر شیخ بوسعید) می‌پرسند که در سرخس(شمال‌شرقی‌ترین شهر ایران) چه کسی ظریف(خوش‌روی و زیبا) است؟

شیخ ابوالفضل پاسخ می‌گوید: لقمان سرخسی.

لقمان که به لقمان پرنده نیز شهره داشت، از عقلای مجانین(فرزانگان دیوانه‌نُما) بود. به شیخ ابوالفضل اعتراض کردند که لقمان مردیِ پریشان و آشفته و جامه‌دریده است، عقل هم از کف داده. چگونه چنین فردی «ظریف» تواند بود؟

شیخ ابوالفضل پاسخ داد:

«ایراچه لقمان با خودی خود نیست، و ظریف آن باشد که او را خودی خود نباشد و لقمان، لقمان نیست. هر چه میان‌تهی باشد آن ظریف باشد. نبینی خَنّوری(کوزه‌ی سفالی) که آکنده باشد چون انگشت برو باز زنی او را آواز خوش نباشد.

تو می‌باید که میان‌تهی باشی که نعره‌ها از تو برآید که تا عرش بشود، لکن صورت به پنداشت و منی آکنده است، پاک کن از هر چه جزوست. غبنی عظیم است هر دلی که در وی جز از خدای است.»(مجالس عارفان: ابوسعید ابوالخیر، خواجه یوسف همدانی، عارفی ناشناخته؛ تحقیق و تصحیح: اکبر راشدی‌نیا، نشر فرهنگ معاصر)


شیخ ابوالفضل می‌گوید هر آن‌چه میان‌تهی‌تر باشد، ظریف‌تر و زیباتر است. کوزه‌های سفالی اگر درون‌شان خالی نباشد، به کار نمی‌آیند و صدای نیکویی از آنان برنمی‌خیزد. تو باید میان‌تهی و خالی از خویشتن شوی، تا ظریف و زیبا گردی.


همین نگاه را مولانا با اشاره به فضای خالی درونِ «نی» درمیان می‌گذارد:


تا گره با نی بود همراز نیست

همنشین آن لب و آواز نیست

(مثنوی/دفتر اول)


برای آنکه نی، همراز و هم‌نشین لب‌های دمندگان باشد، باید میان‌تهی باشد. همین حکمت کهن را لائوتسه(حکیم چینیِ قرن پنج یا شش قبل از میلاد) با ما درمیان گذاشته است:


«برای ساختن چرخ محورها را به هم وصل می‌کنیم

ولی این فضای تهی میان چرخ است

که باعث چرخش آن می‌شود.

از گل کوزه‌ای می‌سازیم،

این خالی درون کوزه است

که آب را در خود جای می‌دهد.

از چوب خانه‌ای بنا می‌کنیم،

این فضای خالی درون خانه است

که برای زندگی سودمند است.

مشغول هستی‌ایم

در حالی که این نیستی است که به کار ما می‌آید.»(تائوت چینگ، لائوتزو، ترجمه فرشید قهرمانی، نشر مثلث)


فرهنگ معاصر پیوسته ما را به پُر شدن سوق می‌دهد. به انباشتن هر چه بیشتر خود، از خود. لائوتسه اما به ما می‌گفت: «اگر می‌خواهید پر باشید، خالی شوید.»(منبع پیشین)


صوفیه می‌گویند باید از همه‌ی نقش‌ها خالی شوی، تا چهره‌ی آن یار سرمدی در تو بازتابد.(قصه جدال چینیان و رومیان در نقاشی) و نی یا کوزه‌ی جانت باید از درون، تهی و بی‌گره شود تا مجرای آوازهای شیرین باشد.


مولانا می‌گوید تا کاغذ سفید نباشیم، ما را برای نوشتن انتخاب نمی‌کنند و تا زمین خالی نباشیم، نهالی در ما نمی‌کارند:


بر نوشته هیچ بنویسد کسی

یا نهاله کارد اندر مغرسی؟

کاغذی جوید که آن بنوشته نیست

تخم کارد موضعی که کشته نیست

تو برادر! موضع ناکشته باش

کاغذ اسپید نابنوشته باش

(مثنوی/ دفتر پنجم)


از ما می‌خواهد که «موضع ناکِشته» و «کاغذ سپید نانوشته» باشیم.


دفتر صوفی سواد و حرف نیست

جز دل اسپید همچون برف نیست

(مثنوی/ دفتر دوم)


به نظر می‌رسد آنچه مولانا در ضرورتِ «نانوشتگی» و «سپیدی» می‌گوید همانی است که لائوتسه با ما گفته است:


«ندانستن، دانش راستین است.

تلاش برای انباشتنِ دانش، بیماری است.

ابتدا بدانید که بیمارید،

پس برای سلامتی کوشش کنید..

فرزانه طبیب خود است.

او خود را از تمام دانسته‌هایش رها نموده

پس در حقیقت یکپارچه و کامل است.»(تائوت چینگ، ترجمه فرشید قهرمانی)


قواعد معنوی، اغلبِ ظاهری پارادوکسیکال دارند. ابوسعید می‌گفت: «تا سوخته نگردی، افروخته نگردی. و تا خاک نگردی، پاک نگردی. و تا نیست نگردی، هست نگردی. تا مرده نگردی، زنده نگردی. تا فانی نگردی، باقی نگردی.»(مجالس عارفان، به کوشش اکبر رشیدی‌نیا)


حال، لائوتسه است که با ما می‌گوید:


«اگر می‌خواهید پُر باشید، خالی شوید.»