عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

حدّثنی قلبی عن ربّی

بوسعید بوالخیر حکایتی از شیخ ابوبکر کتّانی نقل می‌کند که وی در حرم مدینه یا مکه بود و به او گفتند فلان شیخ مجلسی دارد و در حالِ روایت حدیث است. تو چرا در مجلس او حاضر نمی‌شوی؟ ابوبکر کتانی گفت: «ایشان خبر می‌گویند، من عیان می‌بینم، لیس الخبر کالمعاینة[شنیدن، مانند دیدن نیست]»

هرگز کسی خبر نگزیده است بر عیان

ای تو مرا عیان و همه نیکوان خبر

(به نقل از: مجالس عارفان، به کوشش اکبر راشدی‌نیا، نشر فرهنگ معاصر)


یعنی آنها در جهانِ «خبر» هستند و من در عالَم «مشاهده» و هرگز کسی خبر را بر مشاهده ترجیح نمی‌دهد. 


بوسعید در موضع دیگری، حکایت را به شیوه‌‌ای دیگر تقریر می‌کند:


«بوبکر سربرآورد و گفت: «ای شیخ! که روایت می‌کند؟» گفت: «عبدالرزاق صنعانی‌ست از معمر از زهری از بوهریره.» گفت: «ای شیخ دراز اسنادی آوردی. هر چه ایشان آنجا به اسناد و خبر می‌گویند ما اینجا بی‌اسناد می‌شنویم.» گفت: «از کی می‌شنوی؟» گفت: «حَدّثَنی قَلبی عَن ربّی[قلب من از خدا روایت کرده است]»(اسرار التوحید، محمد بن منور، جلد یک)


ابوبکر کتّانی می‌گوید نیازی ندارم گوش فرادهم که فلانی از فلانی شنیده و او از پیامبر. قلب من مستقیماً از خدا دریافته و شنیده است.


در این حکایت، تأمل باید کرد.

در شیوه‌ای از دینداری، شما اهلِ خبر هستید، تعبّد می‌کنید و چون ظن غالب دارید که سخنی را پیامبر گفته، آن را می‌پذیرید. این شیوه، دینداری متعبدانه است. در شیوه‌ی دیگری که ابوبکر کتّانی در پیش گرفته، شما می‌کوشید تا هم‌تجربه‌ی پیامبر شوید و آنچه را از او نقل می‌کنند، خودتان با تجربه دریابید. در این شیوه، داده‌ها و خبرهای دینی به یافته‌ها‌ و نظرهای شما تبدیل می‌شوند.


البته در آغاز کار، سالکان تعبد می‌کنند و آنچه را می‌شنوند عجالتاً می‌پذیرند. اما به مرور و طیّ ورزه‌های باطنی، شنیده‌ها را می‌آزمایند تا خبرهای بیرونی به نظرهای درونی ارتقا یابد. نهایت این سیر عارفانه آن‌جاست که دیگر نفسِ اینکه سخنی را پیامبر گفته، علت قبول آن نیست، بلکه تجربه‌ی شخصی عارف است که گواه اعتبار است.


پیامبر می‌گوید: جهان، سراسر زمزمه و آگاهی است. ابتدا، تعبداً می‌پذیری و به تجربه‌ی او اعتنا و توجه می‌کنی. 

اما به این نباید کفایت کرد. سیر می‌کنی و پیش می‌روی تا خودت به تجربه دریابی که جهان، تسبیح‌گوی، زمزمه‌گر و آگاه است.


سیر عارفانه همین است. سیر از «حدثنی فلان عن فلان عن فلان».... به: «حَدَّثَنی قَلبی عَن رَبّی».