عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

واقعه

نمی‌دانم «واقعه» ‌اگر این نیست، پس کدام است؟ کودکی خُردسال به جریان آب خیره بود... به آبی که از جدولی شیب‌دار به پایین می‌لغزید. به نحو معنادار و عجیبی خیره بود... ناگهان فشار آب زیاد شد و از کانال تعبیه شده بیرون زد... کودک، آرام اما خیره و مبهوت می‌نگریست... انگار حادثه‌‌ای یگانه را شاهد است... پدرش رسید، دست دختر کوچک را گرفت و از مسیر آب دور کرد... کودک اما، انگار، در جهان نبود، در زمان نبود، آن‌سوتر بود. آن‌سوی سویه‌های ما بود. واحه‌ای در ابدیت. 

واقعه همینجا رخ داد. در گره خوردگی رازناک نگاه کودک خردسال با جریان رو به پایین آب... صدا، جریان، حرکت، آب، و نگاه کودک... واقعه اینجا بود... در این تلاقی ظاهراً خاموش، اما پُر از خروش... این اتفاق کوچک و ظاهراً عادی، برای من، «واقعه» بود... در زندگی، وقایع مهم، بسیار اندک‌اند. واقعه آن است که برای تو واقعه باشد.