عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

کفر حقیقی و اسلام مجازی

عین‌القضات همدانی در «تمهیدات» آورده است که د بوسعید در نامه‌ای از ابن‌سینا طلب راهنمایی کرد و ابن سینا در پاسخ به او گفت: «ألدُخُولُ فِی الکُفْر الحَقیقیِّ وَالخُرُوجُ مِنَ الإِسْلامِ المجازِی»؛ یعنی به کُفر حقیقی در آمدن و اسلام مجازی را ترک گفتن. 


محققانی بر این باورند که این مکاتبات به احتمال قوی میان ابن‌سینا و شخصی به نام وزیرالامین ابوسعید همدانی رخ داده و نه بوسعید بوالخیر.(داستان ملاقات و مکاتبات بوعلی و بوسعید: نقد مآخذ، فتح الله مجتبایی؛ نیز مقدمه‌ی استاد شفیعی کدکنی بر اسرارالتوحید)


عین‌القضات می‌نویسد: «اما من می‌گویم که شیخ ابوسعید هنوز این کلمات را نچشیده بود؛ اگر چشیده بودی همچنانکه بوعلی و دیگران که مطعون بیگانگان آمدند، او نیز مطعون و سنگسار بودی در میان خلق، اما صدهزار جان این مدعی فدای آن شخص باد که چه پرده‌دری کرده است و چه نشان داده است راه بی‌راهی را!»(تمهیدات)


می‌گوید اگر بوسعید پیام ابن‌سینا را به حقیقت دریافته بود، او هم  از نظر عموم مسلمانان مطرود می‌شد. سخنِ ابن‌سینا و توجه ویژه‌ای که عارفی چون عین‌القضات به آن نشان می‌دهد در خور تأمل است.

 

«ورود در کفر حقیقی و خروج از اسلام مجازی» پیش از ابن‌سینا، بر زبان حلاج جاری شده است:

 «ستر الله عنک ظاهر الشریعة و کشف لک حقیقة الکفر. فإن ظاهر الشریعة کفرٌ خفیٌّ و حقیقة‌ الکفر معرفة جلیة»(سیر آعلام‌النبلاء، ذهبی)؛ یعنی:

«خدا ظاهر شریعت را از تو فراپوشد و حقیقت کفر را بر تو آشکار کند. چرا که ظاهر شریعت، کفرِ نهان است و حقیقتِ کفر، معرفت آشکار.»


شاید بتوان چنین گفت که اسلام مجازی آن است که تو خود را واصل و راه‌یافته بدانی و عقیده به خدا جایِ جستجوی خدا بنشانی. کفر حقیقی آن است که در هیچ تصویری از خدا متوقف نشوی و همه‌وقت در طلبِ آن معنایِ صورت‌گریز باشی. دریابی که خدا بزرگ‌تر از آن است که محدود به تصاویربرساخته‌ی تو شود و مراقب باشی عقیده‌پرست و صورت‌پرست نگردی. از اسلام مجازی که عقیده‌مبناست بیرون بیا و به کفرِ حقیقی که طلب‌محور است داخل شو. از هر تصویر مقطوعی از دین و خدا که تو را ایستا می‌کند، عبور کنی و در پیِ معنایی که تنها در طلب مُدام و گشودگی مجذوبانه تجربه می‌شود، درآیی.


عین‌القضات می‌گوید برای وصول به ایمان حقیقی باید از ایمان رایج و متداول، عبور کنی:


«در نگر تا به کفر اول [جهل مادرزاد] بینا گردی. پس راه رو! تا ایمان عموم به دست آوری. پس جان کَن! تا به کفر ثانی [شک در ایمان عموم] بینا گردی. پس طلب کن به جد! تا ایمان خصوص را بیابی. پس از این اگر دولتی باشی به کفر ثالث [مرحله فنا] در نهاد خود بینا شوی». (نامه‌ها، ج۱: ۴۷۹؛ به نقل از مقاله‌ی بسیار خواندنی یاسرمیردامادی: «آسان-آسان به کافری نتوان رفت: کفر از دیدگاه عین‌القضات همدانی»)


می‌توان با نظر به دیگر اشارت‌های عارفان دریافت که آن اسلام که تو را از «خود» نرهاند، بلکه به داشته‌‌‌ی از داشته‌های تو و  در نتیجه به تقویت هویت دروغین تو بینجامد، اسلام مجازی است. اغلب متدیان، به خود کافر نشده‌اند تا به خدا مؤمن شوند. از نظرِ عارفان آنکه نتوانسته از «خودمحوری» به «حق‌محوری» عبور کند، هنوز بت‌پرست است:


«خداپرستی آن است که خودپرستی رها کنی.»(شمس تبریزی، مقالات)

«تا از خودپرستی فارغ نشوی، خداپرست نتوانی بودن»(عین‌القضات همدانی، تمهیدات)


از این‌روست که می‌گویند حقیقت اسلام، وارهیدن از «خودمحوری» است و چه بسیارند آنان که «کافرِ برون و مسلمانِ اندرون»‌اند. نامِ کفر دارند و حقیقتِ مسلمانی:


 «جماعتی مسلمان‌برونانِ کافراندرون، مرا دعوت کردند. عذر‌ها گفتم. می‌رفتم در کلیسا. کافران بودندی دوستان من، کافرِ برون، مسلمانِ ‌اندرون.»(شمس تبریزی، مقالات)


در تلقی عارفان، اسلام حقیقی آن است که تو را به تکاپوی معنا و طلب دوستِ سرمدی برانگیزد و برای تو روزنه‌گشا باشد و نه روزنه‌پوش: «اصل دین ای بنده، روزن کردن است»(مثنوی، دفتر سوم)


آن اسلام که در چشم تو «مقصد» است، مجازی است و آن اسلام که در چشمِ تو «راه» است، حقیقی. سنایی می‌گفت:


به‌هرچه از راه دور افتی چه کفر آن حرف و چه ایمان

به‌هرچه از دوست وا مانی چه زشت آن نقش و چه زیبا


عارفان به ما گوش‌زد می‌کنند مبادا گرفتارِ خودمحوری پوشیده‌ای در لباسی غلط‌انداز شویم. از ما می‌خواهند تا به نام خدا، خودپرستی نکنیم و به جای جستجوی بی‌ملاحظه‌ی حقیقت، در پیِ تحکیم هویت خود و برتری‌طلبی هویتی نباشیم. 


چنان‌که «جان هیک»(فیلسوف دین و نظریه پرداز تکثرگرایی دینی) می‌گوید، تحول از «خودمحوری» به «حق‌محوری»، غایت مشترکِ تمامی دین‌هاست.