گلها در عبورِ بادهای اردیبهشت، اساسی سر و دست تکان دادهاند.
باران شستشو داده است. نه تنها هوا و خاک و شهر، که دلِ زودرنجِ غنچهها را نیز.
آسمان هنوز میتواند آبی باشد. همراه با ابرهای پراکنده که در بازیگوشی حرف ندارند. حریف هم ندارند.
کلاغها با مشارکت فعال خود در کنار جویها و بامها، چندصدایی زندگی را تضمین کردهاند.
گربهها در رضایتی روزافزون به تفحصِ احوالِ سطلهای زباله اشتغال دارند.
امروز نوزادانی متولد شدهاند و گریههای نخستینشان از هر لبخند و خندهای زندگیبخشتر بوده است.
احتمال میرود خدا نیز، خوابهای سبز خود را برای پرندگان حکایت کرده باشد. گر چه این واقعه هنوز از منابع رسمی تأیید نشده است، اما برخی ناظران میگویند حضورِ پررنگتر پرندگان در آسمان شهر را میشود نشانهای قابل اعتنا دانست.
انسانها همچنان در پیِ چسباندن خود به چیزها هستند و هنوز تعداد کسانی که فهمیدهاند باید چسبها را باز کنند، قابل توجه نیست.
پیشبینیها حاکی از آن است که انسانها تا خلاصی از چسبهایشان، راه درازی در پیش دارند.