بعضیها هیچوقت بازیگر خوبی نیستند. تنها میتوانند تماشاگر خوبی باشند. چه اصراری است که همه بازیگر باشند؟ اصلاً اگر تماشاگر خوب نباشد، بازی کردنها چگونه ارج و بها مییابند؟ اجازه دهید کسانی در این زندگیِ درهم و پُر از خطوط متقاطع، روی صندلی تماشا بنشینند. یا روی نیمکت ذخیره. جایی در حاشیهی زندگی. در کنارهها... نگاه کنند و بازیکردنهای شما را به شیوهی خود گزارش کنند. گزارشگر بازی نمیخواهید؟ شما داستان بسازید و بگذارید کسانی راوی داستان باشند. حکایتنویس باشند. آنقدر حکایتنویسی کنند که سرآخر خودشان حکایت شوند. بوسعید جان، گاهی با حکایتنویسی هم میشود چنان شد که از ما حکایت کنند. هیچ میدانید که روایتِ زندگی گاهی ضروریتر از خودِ زندگی است؟
—
همه چیز را هم که برای هم بگوییم، تا زخمهای خود را برای یکدیگر آفتابی نکنیم، اصلِ حرفها را نزدهایم. گاهی چنان اسیر تصاویر ازخودساخته میشویم که جسارت افشای زخمها را از کف میدهیم. بیم از فروریختنِ جذابیتِ تصویرمان ما را به لاپوشی زخمها میکشاند. و آنجا که از همه چیز میگوییم جز زخمهای پوشیدهی خود، چقدر غریب و ناشناسیم. غربت، جانفرساست و غربت وقتی است که پرتو نگاهی را به دخمهی دردآلود خویش راه ندهی. تا زخمهای کسی را ندیدهای، او را نشناختهای. تا زخمهایت را ندیدهاند، در غربتی.
—
- ببخشید، دنبال نشانی خاصی میگردید؟
- اوه، بله. نشانی از آن سبزهزاران بیغصهای که شبهایش ستارهها غرق مغازلهاند دارید؟ آنجا که بشود بیتشویش خوابید، بر سطح نرم فراغت، تنبلانه دراز کشید، لنگر انداخت و تموجهای روحی سیمابی را فرونشاند؟ جایی که ترسهایم مرا ترک گفتهاند و در مکالمهی نسیم و سپیدار، به ملایمتی صبور، دست میسایم. آنجا کجاست؟ میدانید؟
_ مممم.... بله. البته من خودم نرفتهام. ولی میگویند باید از پیچِ مرگ عبور کنید تا به آنجا برسید. البته مراقب باشید. خیلیها در آن پیچ، سقوط کردهاند. ظاهرا افراد کمی توانستهاند از پیچِ مرگ به سلامت عبور کنند. خصوصاً اینکه گاهی راه حسابی لغزنده میشود و خطر ریزش تکههایی از وجودتان هم بسیار زیاد است. شما با ریزش مشکلی ندارید؟
_ نه. نه از ریزش میترسم و نه از لغزندگی جاده. فقط نگران یک چیزم: مهِ شدید.
_ مه شکن ندارید؟
_ چرا. اما مشکل مه شدید برای من با مهشکن حل نمیشود. هوای مهزده آنقدر مفتونم میکند که پیچ و خم جاده را پاک فراموش میکنم.
- با این حساب، گمان نکنم به مقصد برسید. ولی با توضیحاتی که دادید تجربهی مهآلودگی مسیر، کم از مقصد ندارد.