عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

شرطِ استعلا

«نقل است که روزی[شیخ ابوعلی دقاق] بر سر منبر می‌گفت: «خدا و خدا و خدا». کسی گفت: خواجه خدا چه بُوَد؟ گفت: نمی‌دانم. گفت: چون نمی‌دانی چرا می‌گویی؟ گفت: این نگویم چه کنم؟»(تذکرة الاولیا)


گاهی، حرف زدن از خدا نه از این‌روست که به معرفتی مقطوع درباره‌ی او رسیده‌ایم و یا از وجود او اطمینان داریم. نه از این‌روست که می‌خواهیم درباره‌ی او حرف تازه‌ای بزنیم و یا گمان بُرده‌ایم چیزی می‌دانیم. بلکه تنها تلاشی است برای شکارِ نور از لابه‌لای انگشت‌های نامرئی او.


«خداوند بی‌اندازه متباین است. هنگامی که نام او را می‌نویسم، به خاطر متقاعد شدن از وجود او نیست، بلکه برای شکاف دادن حصار کاغذ سپید است. نوشتن یعنی دزدیدن انگشتر زرین از انگشت استخوانی مرگ...»(ویرانه‌های آسمان، کریستین بوبن، ترجمه گوهری راد و سعیده بوغیری)

«با نوشتن درباره‌ی تو کم‌وبیش می‌توانم دستگیره‌ی بلورین در بهشت را بچرخانم. کم و بیش.»(تاریکی روشن، کریستین بوبن، ترجمه مهوش قویمی)


خدا در چنین رویکردی شرط استعلا و بالارفتن از نردبان‌های جهان است. چنان‌که بهشت هم: 


«بهشت برای آن ساخته نشده که ما در آن زندگی کنیم، بلکه برای این که به تماشای آن بنشینیم و جان تنها با انداختنِ نظری به آن، قوّتی دیگر بگیرد»(ویرانه‌های آسمان، کریستین بوبن، ترجمه گوهری راد و سعیده بوغیری)


به نظر می‌رسد سیمون‌وی تقریر روشن‌تر و دقیق‌تری از این نحوه‌ی مواجهه ارائه می‌دهد:


«اصول اعتقادی دینی اموری نیستند که باید مورد تصدیق واقع شوند؛ بلکه اموری‌اند که باید از فاصله‌ی خاصی، با دقّت، احترام و عشق بدانها نگریست... این نگرش دقیق و عاشقانه، با ضربه‌ای که بر اثر این نگرش به آدمی وارد می‌شود، موجب می‌گردد که منبع نوری در نفس بتابد که همه‌ی وجوه حیات انسانی را در زندگی دنیوی روشن می‌کند. اصول اعتقادی به محض اینکه تصدیق شوند این هنر را از دست می‌دهند.»(سیمون وی، استیون پلنت، ترجمه‌ی فروزان راسخی، نشر نگاه معاصر)


نمی‌دانم نام درست چنین نگاهی در فلسفه‌ی دین چه می‌تواند باشد. ناواقع‌گرایی؟