عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

زوال زیبای گل‌ها در گلدان

«با نوشتن درباره‌ی تو کم و بیش می‌توانم دستگیره‌ی بلورین در بهشت را بچرخانم. کم و بیش. این زندگی که در آن جز شکست خوردن کاری نمی‌توان کرد، به اندازه‌ی کافی زیباست، باور نداری؟»(تاریکی روشن، کریستیان بوبن، ترجمه مهوش قویمی، نشر آشتیان)


می‌گفت در زندگی سراسر شکست خورده است، با این‌همه شاد است که به دنیا آمده و شکست خورده است. شعری از نصرت رحمانی خواند: «یاران / وقتی صدای حادثه خوابید / بر سنگ گور من بنویسید /: یک جنگجو که نجنگید/ اما ...، شکست خورد.» می‌گفت این که ماتم ندارد. ما آمده‌ایم برای آنکه از زندگی شکست بخوریم و تمامِ زیبایی زندگی را شکست ماست که صافی می‌کند. می‌گفت اگر چه مغلوب زندگی شده است اما احساس فاتحانه‌ای دارد. بیتی از محمد خلیلی ‌خواند: «به رغمِ خنده‌ی مرموز و فاتحانه‌ی ماه / پلنگ در ته درّه دلی مصمّم داشت». 


می‌گفت هر روز صبح به همراه صبحانه، لقمه‌ای مرگ می‌خورد تا بتواند حسابی شکست بخورد. می‌گفت زخم‌هایی که از زندگی برداشته است تمام سرمایه‌ی اوست. احترام زندگی واجب است و همیشه باید به احترام زیباییِ زندگی از پیروزی چشم‌پوشی کرد. می‌گفت هر چیزی که نازک‌تر است در شکست‌دادن او چیره‌دست‌تر است. مثلاً روزی از تقلای گلوی پرنده‌ای شکست خورده و از آن روز در خود خمیده است. ‌می‌گفت کسانی که از زندگی شکست نمی‌خورند، گرانبار به پیشواز مرگ می‌روند. تمام هنرِ زندگی در خوب شکست خوردن است. طوری که همه‌ی بدهی‌هایت را با مرگ، قبل از آن رویارویی نهایی صاف کرده باشی. می‌گفت نمی‌نشیند تا مرگ سرزده و بی‌هوا به سراغش بیاید، بلکه خودش پیش‌قدم خواهد شد و اگر چه از زندگی شکست خورده، اما در برابر مرگ سر خم نخواهد کرد.


می‌گفت قبلا نمی‌فهمید که چرا فروغ فرخزاد گفته است: «به بهانه‌های ساده‌ی خوشبختی خود می‌نگرد / به زوال زیبای گل‌ها در گلدان». احمد شاملو با انتقاد از این تعبیر فروغ گفته بود زوال که زیبا نیست. می‌گفت تنها با خواندن تکه‌ای از کتابِ کریستیان بوبن متوجه شده که آنچه فروغ می‌گفت تا چه اندازه درست است: 

«چرا برگ‌های پژمرده را این همه دوست داریم حال آن‌که نشانه‌ی پایان زندگی هستند، مگر نه به این خاطر که عمیقاً نیاز داریم به دور از جهان هدایت شویم؟»(تاریکی روشن، ترجمه مهوش قویمی)


می‌گفت هزار بار باید شکست بخوری تا بتوانی دمیدن تندرست لبخندی را در خود شاهد باشی. چرا که لبخندهای ناب تنها در زمین‌های شخم‌خورده می‌رویند. می‌گفت و پیدا نبود که چشم‌هایش از چه رو نمناکند.