رستگاری در قرآن، تابعِ باورهای ویژهی کلامی، اتخاذ مواضع خاص تاریخی یا تعلق به دستگاه فقهی خاصی نیست. رستگاری در قرآن با نظر به ۱۲ مجموعه از آیات که از نظر خواهد گذشت، مبتنی بر «روحیات معنوی» و «ارزشهای اخلاقی» است. موارد زیر صورت فشردهی مضامین مشترکی است که در ۱۲ مجموعه از آیات، ذکر شده است. به نظر میرسد از منظرِ قرآن، رستگاری در گروِ معنویت و اخلاق است و نه باور به مجموعهای از باورهای کلامی و الاهیاتی و یا انتساب به مذهب و دینی خاص(نساء:۱۲۳؛ بقره:۶۲؛ مائده:۶۹)
۱) در برابر افقهای مقدس و صلاهای ناب، گشوده و پذیرا هستند(آلعمران:۱۹۳؛ انفال:۲۴؛ شوری:۳۸). از نوعی طلب و نیاز ایمانی برخوردارند که مانع هر گونه انسداد و رویگردانی است. همهی حقایق قدسی را تصدیق میکنند(بقره:۴؛ بقره:۱۳۶؛ بقره: ۲۸۵؛ آلعمران: ۸۴، لیل:۶). از نسیمهای روحانی روی برنمیتابند و از تجربهی ساحتهای معنوی خود را مستغنی نمیدانند. به هر آنچه حاوی نشانه و عطر و رنگی از امر مقدس است، توجه تامّ دارند(فرقان:۷۳؛ انفال:۲؛ توبه:۱۲۴؛ مریم:۵۸؛ سجده:۱۵؛ زمر:۲۳؛ حدید:۱۶)
۲) میدانند و میکوشند طوری زندگی کنند که این آگاهی در آنان ریشه بدواند که جهان، منحصر در ابعاد مادی نیست و حیات آدمی محدود به حیاتِ جسمانی نیست. در ورای عالَم مادی، عوالم دیگری هم هست. زندگی معنوی و اخروی را بر حیات مادی و دنیوی ترجیح میدهند(روم:۷؛ بقره:۴؛ نمل:۳؛ یونس:۷و۱۱و۱۵؛ فرقان:۲۱؛ بقره:۴۶و۲۴۹)
۳) میکوشند طوری زندگی کنند که این آگاهی در آنان ببالد که جهان در برابر رفتارهای آنان بیتفاوت نیست. همه رفتارها و اقدامات، پاسخی درخور مییابند و هیچ کرده یا گفتهای در پهنهی هستی گم نمیشود(لقمان:۱۶؛ انبیاء:۴۷؛ زلزال:۷و۸؛ اسراء:۷؛ یونس:۲۳)
۴) به حقیقتی یگانه که در تار و پودِ جهان حضور دارد ایمان دارند و در فراپشتِ کثرتهای ظاهری، حضورِ آن یگانهی نورآیین را درمییابند(نور:۳۵؛ بقره:۳؛ مؤمنون:۱؛ عصر:۳). قلب و اندیشهی خود را تماماً به او میسپارند و از این راه، جمعیت خاطر پیدا میکنند(بقره:۱۱۲؛ نساء:۱۲۵؛ انعام:۷۹؛ انعام:۱۶۲؛ یوسف:۳۹؛ زمر:۲۹؛ حج:۳۱). میدانند که خدا نور آسمان و زمین است و بدایت و نهایت جهان و آشکار و نهانِ کائنات(حدید:۳). از اینرو، هیچ چیز یا شخص معینی خدا نیست و نباید در برابر هیچ انسانی، سرسپردگی نامشروط داشت(آلعمران:۶۴، توبه:۳۱). آنچه باید قطبنمای زندگی باشد نورِ همهجایی و بیمانندِ خداست؛ و نه کششهای آنی هوسآلود و نه صلاحدیدهای دیگران، اعتبار مستقل ندارد(اسراء:۳۶؛ فرقان:۴۳؛ جاثیه:۲۳؛ نازعات:۴۰؛ غافر:۲۹).
۵) برای ترسیخ این نگرشها و روحیات معنوی به انجام مداوم و توأم با حضور قلب ورزهها و آیینهای عبادی اهتمام میورزند(مؤمنون:۲و۹؛ معارج: ۲۳ و ۳۴). سعی میکنند آیینهای عبادی و رازونیازهای مدامی که با جانِ جهان برقرار میکنند قرینِ خشوع و حضور قلب باشد، چرا که هدف اصلی از این اهتمام مستمرّ، تقویت و تداومِ «ذکر» است(طه:۱۴؛ عنکبوت:۴۵). نماز و دیگر آیینهای عبادی ورزشهایی معنوی هستند برای راه دادنِ هر چه بیشترِ نگرشهای معنوی به متن زندگی.
۶) میدانند که برکنار از لغزش نیستند. هر گاه دچارِ لغزش و خطای اخلاقی میشوند سعی میکنند آگاهی خود را بازیابند و به خطای خود بینا و معترف شوند. سعی میکنند بر خطای خود اصرار و ابرام نورزند و چون دانستند راه را به خطا رفتهاند، به سادگی بازمیگردند. توجه به حضور جلیلِ خدا که ناظرِ آرمانی آدمی است مایهی آگاهی و تنبه آنهاست(آلعمران:۱۳۵؛ فرقان:۷۰)
۷) میدانند که جهان آکنده از محنت و مرارت است. چرا که بناست محلّ ابتلا و پرورش جان باشد. از اینرو در تنگناها و شرایط سخت، خویشتندار و بردبارند و عنان خود را از کف نمیدهند. در تلاطمها و طوفانها، صبور و شکیبا هستند و خود را نمیبازند(بقره:۱۵۶؛ لقمان:۱۷؛ اسراء:۸۳؛ حج:۳۵؛ معارج:۲۱و۲۲)
۸) داشتههای خود را با دیگران قسمت میکنند.(بقره:۳؛ آلعمران:۱۳۴؛ حج:۳۵؛ سجده:۱۶؛ شوری:۳۸؛ معارج:۲۴و۲۵؛ اسراء:۲۶؛ روم:۳۸). با خویشاوندان و محرومان و یا کسانی که در اصل محروم نیستند اما در شرایطی قرار گرفتهاند که به دارایی خود دسترسی ندارند(ابن سبیل). انفاق کردن و چشمپوشی از بخشی از داشتهها و دارایی، از دو طرز تلقّی میجوشد: یکی اینکه جهان، سرای آزمون و ابتلاست(مُلک:۱؛ کهف:۷؛ هود:۷) و توانگری من و ناتوانی دیگری، وضعیتی است برای آزمون من و نباید دچار این پندار خطا شوم که داشتههای من نشانهی تکریم و یا ناشی از هوش من است و ناداشتگیهای دیگری ناشی از دونرتبگی و یا کمخردی است(فجر:۱۵و۱۶؛ قصص:۷۸). دوم اینکه من بیش از محرومان به انفاق کردن محتاجم. چرا که خوبی و طهارت جان من مرهون بخشندگی است(آلعمران:۹۲؛ توبه:۱۰۳؛ بلد:۱۱تا۱۶؛ لیل:۵ تا۱۰)
۹) در رفتار و گفتار، نرم و آهسته هستند(فرقان:۶۳؛ لقمان:۱۹؛ طه:۴۴؛ اسراء:۲۸). در حرکت و سخن به آهستگی و تأنی پایبندند. از اشتغال به بیهودگی پرهیز میکنند. از کنجکاویهای بیحاصل و سرککشیدنهای بیفایده رویگردانند(مؤمنون:۳).
۱۰) به حیات انسانها احترام میگذارند و کاری نمیکنند که به حیات دیگران صدمهای وارد شود(نساء:۲۹؛ مائده:۳۲؛ انعام:۱۵۱؛ اسراء:۳۳؛ فرقان:۶۸).
۱۱) اجازه نمیدهند بیم از فقر در آینده که از مهمترین دسیسههای شیطانی است(بقره:۲۶۸)، مایهی تخفیف قدرِ زندگی در نگاه آنها شود. به طوری که زندگی مادی و معنوی فرزندان خود را در اثر این دلواپسی قربانی کنند(انعام:۱۵۱؛ اسراء:۳۱).
۱۲) در معاملات اقتصادی و به طورِ عام در تمامی معاملات و روابط اجتماعی کمفروشی نمیکنند(انعام:۱۵۲؛ هود:۸۴و۸۵؛ شعراء:۱۸۱)؛ . چنان عمل نمیکنند که وقت استیقای حقوق خود، به تمام و کمال مطالبه کنند اما به وقتِ ایفای حقوق دیگران خسّت به خرج دهند و به حقوق دیگران کماعتنایی کنند(مطففین:۱تا۳). در روابط اقتصادی با سنجههایی درست و عادلانه عمل میکنند(اسراء:۳۵). از ارزش کالای دیگران نمیکاهند و داراییهای دیگران را کمبها جلوه نمیدهند(اعراف:۸۵؛ هود:۸۵؛ شعراء:۱۸۳). اموال دیگران را به ناحق تصاحب نمیکنند(بقره:۱۸۸؛ نساء: ۲۹).
۱۳) در برابر ضعف و ناتوانی دیگران با مراقبت و احتیاط بیشتر عمل میکنند و کمتوانی و ضعف دیگری دستمایهی سوءاستفاده و بیمبالاتی آنان نمیشود. از مهمترین مصادیق این توصیه داراییهای یتیم است. ایتام عمدتاً به سبب ضعفی که دارند دستمایهی سوءاستفاده قرار میگیرند. رستگاران نه تنها در رابطه با داراییهایی آنان بیمبالات نیستند، بلکه با احتیاط و دقت بیشتر عمل میکنند. چرا که میدانند یتیمان، و به نحوِ عام همهی کمتوانان چنانکه باید قادر نیستند از حقوق خود مراقبت کنند(انعام:۱۵۲؛ اسراء:۳۴).
۱۴) با آنچه که به امانت نزد خود دارند، در کمالِ رعایت و مراقبت رفتار میکنند(مؤمنون ۸؛ معارج:۳۲). مسؤولیتهای اجتماعی و سیاسی نوعی امانت است(نساء:۵۸) که رعایت متعهدانهی آن شرط رستگاری است. در برابر اعتماد دیگران و امانتی که به آنها میسپارند، اعم از امانتهای مادی و غیر مادی(منصب و اختیار، اسرار و سخنان محرمانه)، مسؤولانه رفتار میکنند.
۱۵) به تعهدات خود پایبندند(مائده:۱؛ اسراء:۳۶؛ بقره:۱۷۷؛ مؤمنون:۸؛ معارج:۳۲).
۱۶) در عرصهی اجتماعی به باطل و ناحق گواهی نمیدهند. در عرصهی سیاسی و فرهنگی و اجتماعی گواه و مؤیّدِ راستی و حقاند و از شهادت بر درستی و حق پاپس نمیکشند. مسؤولیت اجتماعی آنان را ملزم میکند که از کنار وقایع اجتماعی بیاعتنا عبور نکنند. نه تنها تأییدگرِ باطل نباشند بلکه پایمردانه به حق گواهی دهند(معارج:۳۳؛ فرقان:۷۲؛ حج:۳۰؛ نساء:۱۳۵؛ مائده:۸).
۱۷) عفیف و پاکدامن هستند. غریزهی جنسی خود را به شکلی مسؤولانه پاسخ میدهند. به شکلی که بیاعتنا به سرنوشت و وضعیت طرف رابطه نباشند و دیگری را صِرفاً به چشمِ ابزاری برای کامروایی خود تلقی نکنند. ارتباط غیرمسؤولانه در زمینه های عاطفی و جنسی، ناپاکدامنی است. با این توضیح چه بسا ازدواجهایی که به ظاهر شرعی و در حقیقت غیرعفیفانه هستند(اسراء:۳۲؛ مؤمنون:۵؛ نور:۳۰؛ احزاب:۳۶؛ معارج:۲۹؛ نساء:۲۵).
۱۸) خشم خود را مدیریت میکنند و با آرامش رفتار میکنند. از خطاهای دیگران درمیگذرند و در شرایط ملتهب و برابرِ کسانی که در پیِ کشمکش و جدالند، مسالمتآمیز رفتار میکنند(آلعمران:۱۳۴؛ شوری:۳۷؛ فرقان:۶۳؛ فرقان:۷۲؛ مؤمنون:۳؛ قصص:۵۵).
۱۹) فروتن و بهدور از نخوت و تکبر زندگی میکنند. خود را بالاتر از دیگران نمیبینند و متکبرانه از دیگران روی برنمیتابند(اسراء:۳۷؛ لقمان:۱۸).
۲۰) در سخن گفتن، تابع انصاف و عدالتند و اجازه نمیدهند روابط و پیوندها مانع حقگویی و اتخاذ موضع بیطرفانه و توأم با انصاف باشد(انعام:۱۵۲؛ نساء:۱۳۵؛ مائده:۸).
۲۱) قدرشناسِ مواهب زندگی هستند و از هدر دادن امکانات و ریخت و پاش پرهیز میکنند. در بذل و بخشش حدی از توازن را رعایت میکنند که نه به کلّی خود را محروم کنند و نه دیگران را(اسراء:۲۶و۲۷و۲۹؛ فرقان:۶۷).
۲۲) در برابر کسانی که به آنها مهر و لطف داشتهاند، در کمال احسان و محبت رفتار میکنند. بارزترین مصداق در این زمینه والدین هستند که به سبب دینی که بر آدمی دارند، شایستهی عنایت و ملاطفتِ بیشتر و رفتاری آکنده از ظرافت و محبت هستند(اسراء:۲۳و۲۴؛ لقمان:۱۴؛ احقاف:۱۵؛ بقره:۸۳؛ نساء:۳۶؛ انعام:۱۵۱).
۲۳) میکوشند به شیوهای سنجیده مروّج درستی و حق باشند(عصر:۳). دیگران را به اتخاذ موضع حق، سفارش کنند و مشوّقِ به نیکی باشند(حج:۴۱؛ لقمان:۱۷؛ آلعمران:۱۰۴؛ نساء:۱۴۴). میکوشند که اسباب شکفتگی خانوادهی خود را فراهم کنند تا همسر و فرزندانشان مایهی روشنی چشمِ جهان شوند(فرقان:۷۴).
۲۴) پارسا هستند و به هر آنچه میتوانند دست نمییازند(شوری:۳۷؛ نجم:۳۲). حدود و مرزهای اخلاق را پاس میدارند. هواپرستی نمیکنند و تسلیم و مقهورِ کششها و خوشایندهای آنی که به عواقبِ بد میانجامد نمیشوند(نازعات:۴۰؛ فرقان:۴۳؛ جاثیه:۲۳). میکوشند تا در پارسایی الگو و الهامبخش باشند(فرقان:۷۴).
۲۵) به آنچه مایهی صلاح آدمی و زندگی است عمل میکنند(عصر:۳). آنچه به صلح و سلام بیشتر و فساد و تباهی کمتر منتهی میشود(بقره:۲۰۵). آنچه عرفِ سالم و درک مشترک اخلاقی آدمها آن را «عمل صالح» میداند.
--
مروری بر مضامین دوازده مجموعه از آیات قرآن که به بیان اوصاف رستگاران میپردازد:
۱) سوره بقره، آیات ۲ تا ۵:
۱. در نهان، پذیرا و مهیای ایمان باش.(پذیرای نداهای رازآلود و آسمانی که موجب شرح صدر و علوّ روح میشوند.)
۲. نماز بگذار.(پیوسته بکوش تا در ارتباط با نهاد و باطنِ هستی و نورِ جهان باشی و از جانب این ارتباط، به ذکر و بیداری برسی.)
۳. از آنچه به تو بخشیده شده، انفاق کن.(دیگران را در مواهب خداداد که از سرِ آزمون و ابتلا در اختیار تو قرار گرفته است، شریک و سهیم کن.)
۴. به هر آنچه بر قلب پیامبران همهی اعصار نازل شده است ایمان بیاور.(هر آنچه از آسمان منزه معنا به قلب انسانهای شایسته و فرازانگان معنا نزول کرده را مغتنم بشمار و به آن دل ببند.)
۵. به آخرت دل ببند.(به غلبهی نهایی خیر و وجود پیوستگی و جمعیتی که در پشتِ پریشانیهای این عالَم است، دل ببند. به امتداد حیات آدمی پس از وانهادن تن مؤمن شو. برای رسیدن به این یقین، راهی جز زیستن به شیوهای که گویا واقعیت نهایی خیری وجود دارد، نداری. یقین به آخرت، فرزندِ زیستنی معطوف به باطن معنوی جهان است.)
--------
۲) سوره آلعمران، آیات ۱۳۳ تا ۱۳۶:
۱. در فراخی و تنگی انفاق کن.(رایگانبخشی و قسمت کردن داشتههای خود با دیگران، نه تنها در وضع گشایش که حتا در تنگنا و دشواریها)
۲. خشم خود را مهار کن.(کفّ و ضبط نفس و بُردباری و تحمل در برابر دیگران)
۳. از مردم درگذر و خطاپوشی کن.
۴. چون کار زشت یا ستمی کردی با یادِ آن ناظرِ متعالی، در پیِ ستردنِ آثار سوء خطا و جبران برآی. از خطای خویش آگاه شو و بر آن اصرار مکن.(ظرفیت نگریستن بیطرفانه و با فاصله به خویش و دریافتن گامهای اشتباه و اعتراف به آن به جای لاپوشی، و سعی در جبران آسیبی که در اثر خطای رخ داده بر نفسِ خویش و جهان وارد کردهایم.)
-----
۳) سوره انعام، آیات ۱۵۱ تا ۱۵۳:
۱. چیزی شریک خدا مساز.(یکدل و یکاندیشه توجه خود را به او مصروف کن.)
۲. با پدر و مادر نیکرفتار باش.(حقگذاری و قدرشناسی).
۳. فرزندان خود را از بیم تنگدستی مکش.(اصلیترین وعدهی شیطان، وعدهی فقر است: الشیطان یعدکم الفقر... از تنگدستی در آینده ما را میترساند و با این کار مانع میشود که زندگی دیگران را محترم بشماریم.)
۴. به کارهای زشت، چه پیدا و چه پنهان، نزدیک مشو.(از آنچه درک مشترک اخلاقی مردم آن را زشت میداند پرهیز کن.)
۵. نفس انسانی را نکش.(احترام به زندگی و همنوع)
۶. به مال یتیم جز به بهترین نحو، نزدیک مشو.(آنان که از ضعیف و کمتوانند نیازمند حمایت و مراقبت بیشتر ما هستند.)
۷. ترازو پیمانه را به به عدالت بپیما.(در داد و ستد و معاملات، مراقبِ انصاف و عدالت باش.)
۸. در سخن گفتن، عادل و منصف باش. حتا در برابر یا در رابطه با نزدیکان و خویشان، عادلانه سخن بگو.(اجازه مده روابط و پیوندها مانع از حقگویی تو شوند)
۹. به عهدِ ازلی خویش با خدا وفادار باش.(مضمون خاطرهی عهدی ازلی که با خود به همراه داری این است: در برابر راز هستی، شاکر و فروتن باش.)
۱۰. آنچه گفته شد همان صراط مستقیم است. بر این راه استقامت بورز و از راههای دیگر که باعث دوری از این راه مستقیم است، بپرهیز.
------
۴) سوره اسراء، آیات ۲۲ تا ۳۹:
۱. برای خدا انبازی قرار مده که که وامانده و درمانده گردی. خود را جز به او که نهادِ هستی است، به چیز دیگری تماماً مسپار.
۲. به والدین خود احسان کن. به ویژه وقتی که در کنار تو به سالخوردگی میرسند از به زبان آوردن هر سخنِ دلآزار بپرهیز و با آنان پرخاش مکن. در کمال تکریم با آنان حرف بزن. مهربانانه بال فروتنی خود را بر آنان بگستر و برایشان دعا کن.
۳. حقِ خویشاوند و مستمند و درراهمانده را بده.(و آنان را از داشتههای خود محروم مکن.) اگر هم به جهتِ ناداری از دستگیری آنها روی میگردانی، به نرمی با آنها حرف بزن.
۴. ولخرجی و ریخت و پاش مکن. اسرافکاران برادران شیطانند و شیطان ناسپاس است.(تبذیر و ریخت و پاش نشانهی ناسپاسی و قدرناشناسی است که حقیقت کفر است. به همین روی است که اسرافکاران برادران شیطانند. پرهیز از تبذیر یعنی احترام به زندگی و قدر دانستن مواهب و عطایای هستی و هدر ندادن آنها).
۵. در هزینهکردها و دستگیریها جانب اعتدال را بگیر و نه دستت را به گردن زنجیر کن و نه چنان گشادهدستی کن که تنها ملامت دیگران و حسرت روزگارِ توانایی برایت بماند.
۶. فرزندان خود را از بیم فقر به کشتن مده.(حیات جسمی یا روحی و معنوی آنان را به خاطرِ بیم از آینده نادیده نگیرید و نگذارید بیم از فقر، مایهی صدمه دیدن آنان گردد.)
۷. عفیف باش و زنا مکن.(اطفاء غریزه نباید به طریقی غیرمسؤولانه صورت گیرد. جایی که با دیگری تنها به مثابهی شیء رفتار میکنیم و فارغ از عواقب رفتار خویش تنها به کامروایی خود اعتنا کنیم، زنا کردهایم. زنا نامی است بر هر رفتار جنسی غیرمسؤولانه که دیگری به حدّ یک شیء تنزل داده میشود.)
۸. به نفس انسانی احترام بگذار و هیچکس را جز به حق(در مقام دفاع) مکش. در مقام مکافات قاتل نیز از حد مگذر و زیادهروی مکن.
۹. به مال یتیم جز به نیکوترین شیوه، نزدیک مشو.(هر آنکه ضعیف و کمتوان است شایستهی مراعات بیشتر ماست و نه کمتوجهی و بیمبالاتی.)
۱۰. به عهد و پیمان خود وفا کن.
۱۱. در داد و ستد، به درستی و عدالت رفتار کن. حق دیگران با به تمامی ادا کن و مطالبات خود و دیگران را به ترازوی درست اندازه بگیر.
۱۲. کورکورانه و ناآگاهانه از چیزی پیروی مکن. شنوایی و بینایی و قلب تو مسؤول هستند.(کسی رافع مسؤولیت از ما نخواهد شد، پس به تعقل و سنجش خویش انتخاب کنیم.
۱۳. فروتن باش و به نخوت و کبر در زمین گام برمدار. حدود خود را بشناس و خودپرستی مکن.
---
۵) سوره مؤمنون، آیات ۱ تا ۱۱:
۱. ایمان بیاور.
۲. در نماز خاشع و فروتن است.(ارتباطی فروتنانه با نهادِ هستی برقرار کن و از سرِ حیرت و کرنش به راز و نیاز با جانِ جهان بپرداز.)
۳. از بیهودگیها کناره بگیر. (از هر آنچه تو را از شنیدن صدای حقیقت و نجوای وجود بازمیدارد و نیز از اشتغال به آنچه مستقیم یا به واسطه، مایهی ارتقای روح و رفعت جان نیست کناره بگیر. اعراض از لغو معنای دیگری هم دارد: مدارا و رفتارِ مسالمتآمیز. نادیدهگرفتنِ رفتارهای ناسنجیدهی دیگرانی که قصدِ جدال و جنجال دارند و میخواهند تو را درگیر معرکهای توانفرسا کنند.)
۴. زکات مالت را بپرداز.(در عینِ پیوندِ فروتنانه با عوالم بالا و اهتمام به نماز، توجهی ژرف به نیازمندان داشته باش و دیگران را در آنچه داری، سهیم کن.)
۵. عفیف باش. (غریزهی جنسی خود را مسؤولانه پاسخ بده و بیاعتنا به سرنوشت دیگری مباش. در روابط جنسی، دیگری را شیئی که تنها جاذبهی جنسی دارد نبین. به سرنوشت او حساس باش. دیگری برای تو ابزارِ کامروایی نیست.)
۶. مراقب و نگاهدار امانتها و عهد و پیمان باش. (کار یا چیزی که به تو سپرده شده را به نحو مطلوب انجام داده یا مسترد کن و به تعهداتی که با دیگران داری پایبند باش.)
۷. از نمازهای خویش مراقبت کن.(همهی این کوششها و مراقبتها را در سایهی پیوندی از سرِ خلوص با جان هستی انجام بده.)
-----
۶) سوره فرقان، آیات ۶۳ تا ۷۶:
۱. در زمین به نرمی و فروتنی گام بردار.(شتابزدگی به غفلت میانجامد. حدود خود را بشناس و در همه وقت و همه کار، فروتن و افتاده باش. حاضر در خویش و فروتن، به نحوی که هر که تو را تماشا کند تصویری از آهستگی، حضور قلب و فروتنی ببیند.)
۲. در رویارویی با کسانی که اهل جدال و جنجال هستند، مسالمتآمیز رفتار کن.(«جهل» در قرآن و ادبیات عرب، بیانِ روحیهی نابردباری و پرخاشگری است. در برابر آنان که پرخاش میکنند و خواهان معرکهگیری و گلاویز شدن هستند، کریم و دیدهپوش و صلحطلب باش. اجازه نده ضمیر تو را برآشوبند و نرمی و فروتنی تو را مخدوش کنند.)
۳. خلوت و سکوتِ شب را برای پرورش روح خود مغتنم بشمار. با سجده که تمرین افتادگی و خضوع است و قیام که نشانهی اعتنا و اهتمام است.(شب، فرصتِ ممتازی است برای تمرین درکوفتن و نشانیِ خانهی دوست را جُستن.)
۴. نگران عاقبت به خیری باش. از خدا بخواه تا بدفرجامی و سوء عاقبت را از تو دور کند.(اهلِ ایمان همه در خوفِ دمِ عاقبتند. به رستگاری ابدی خود بیندیش و از نهادِ جان، خواهانِ فرجامی بهروزانه باش. دعا کردن نشانهی طلب است. یعنی دلنگرانی عمیق نسبت به رستگاری خوایش داشتن و در مسیرِ آن کوشیدن.)
۵. در خرج کردن برای خود و دیگران، نه زیادهروی کن و نه تنگ بگیر. راهی میانه پیدا کن.(اعتدال در خرج کردن نشانهی قدردانی و حقگذاری است. تنگ که بگیری مانع میشوی که دیگران از مواهب هستی که در اختیار توست نصیبی بردارند، زیادهروی هم کنی، خودت محروم میمانی. اعتدال آنجاست که هم خودت از مواهب هستی بهره ببری و هم دیگران را بهرهمند سازی.)
۶. با خدا شریکی مگیر و دل و اندیشهی خود را جز به او مباز.
۷. نفس انسانی را محترم بدار و کسی را مکش.
۸. زنا مکن(و در پاسخ به غریزه جنسی، مسؤولانه رفتار کن.)
۹. اگر مرتکب خطاهایی از این دست شدی، بازگرد. (نومید مباش و با تجدید ایمان و انجام صالحات، آسیبهایی ناشی از خطاهایت را ترمیم کن. ایمان و عمل صالح میتواند نقطههای تاریکِ برجای مانده از خطاها را درخشان کند.)
۱۰. به دروغ گواهی مده و شاهد و مؤیّد ناروایی مباش.
۱۱. از آنچه بیهوده و ناسنجیده است، کریمانه درگذر و بزرگوارانه دیدهپوشی کن.
۱۲. در برابر آیات و نشانههای خدا، ناشنوا و نابینا مباش.(در کمالِ هوشیاری و گوشبهزنگی و با چشم و گوشی گشوده نشانههای خدا را دریاب. اجازه مده سنگینی غفلت و پردهی خوابزدگی تو را از دریافتنِ پرتوهای قدسی و معنوی باز دارد.)
۱۳. در طلبِ آن باش که همسر و فرزندانت چنان ببالند و رُشد کنند که مایهی روشنی چشم باشند.(دعا کن و بکوش که همسر و فرزندانت سبب جریانِ نور و روشنی بیشتر در چشمها و دلها شوند. دعا کردن نشانهی طلب و اهتمامی بلیغ است. اهتمام بلیغ در جهتِ بالیدن و تابیدن کسانی که با تو در پیوندی نزدیک هستند.)
۱۴. طالب آن باش که در پارسایی، الگو و نمونه باشی. (به درجات پایین رضایت مده. از خدا بخواه و در این مسیر بکوش که در نیکی و پارسایی، پیشگام باشی و حضور و رفتارِ تو انگیزاننده و شیوهآموز باشد.)
---
۷) سوره شوری، آیات ۳۶ تا ۳۹:
۱. ایمان بیاور و به جانِ جهان، دل بسپار.(ایمان همان توکل و خودسپاری است. سپردن خویش به صدایی که بوی خدا میدهد.
۲. از خطاها بزرگ و رفتارهای شنیع دوری کن.
۳. چون به خشمآمدی، درگذر و بیامرز.
۴. به نداهای خداوندت لبیک بگو و نماز بگذار.(پذیرا و آریگویِ صلاهای ربانی باش. صلاها و نداهایی که تو را بالا میکشند و نفَسی خدا را در تو جاری میسازند. به دنبال این لبیکگویی، سعی در خیزهای معنوی کن. تقلاهایی برای ارتباط گرفتن با سرچشمهی نور. نماز، تقلای معنوی است.)
۵. در امور زندگی به خرد جمعی اعتنا کن.(در کنار کوشش فردی جهت ارتباط با چشمههای قدس و نور، از مشارکت دیگران استقبال کن و در فضایی گفتگویی و شورایی به جستجوی حقیقت و ساختنِ زندگی اهتمام کن. زندگی را بدون مشارکت با دیگران نمیتوانی ساخت. زندگی از معبر گفتگو و همافزایی آگاهیها به پیش میرود. صرفاً به تجارب و دانستههای خویش اکتفا مکن.)
۶. از آنچه به تو بخشیدهایم انفاق کن و دیگران را از داشتههای خود بهرهمند ساز.
۷. چون به تو ستمی شد، از دیگران یاری بخواه.(در برابر ستم، ساکت منشین و با یاری گرفتن از دیگران در صدد رفع و دفع ستم برآ. اگر به تنهایی نمیتوانی مانع ستم شوی، پاپس مکش، از دیگران یاری بخواه.)
-----
۸)سوره نازعات، آیات ۳۷ تا ۴۱:
۱. سرکشی مکن.(در برابر صلاهای روشن، بسته و رویگردان مباش)
۲. حیات دنیوی و مادی را بر حیات اخروی و معنوی ترجیح مده.
۳. جلال خدا را در نظر بگیر و از هواپرستی بپرهیز.(هواپرستی مهمترین رقیب خداپرستی است. هواپرستی وقتی است که به جای آنکه حقیقت و خوبی و زیبایی راهنمای تو باشد، خوشایندهای خودپرستانه، جهتنما باشند.)
-----
۹) سوره لیل، آیات ۴ تا ۱۰:
۱. از آنچه داری با دیگران قسمت کن.
۲. پارسا باش.(هر آنچه مقدور توست انجام مده. برای خود خط قرمزهایی داشته باش و محدودههای اخلاقی را پاس بدار.)
۳. تصدیقگر و پذیرای افقهای نیکو باش.(به دعوتهای خیر آری بگوی و مستغنی و بینیاز، روی مگردان.)
-------
۱۰) سوره لقمان، آیات ۱۳ تا ۱۹:
۱. شرک مورز.
۲. با والدین خود پرستارانه رفتار کن. با اینحال در آنچه روا نیست، از آنها اطاعت مکن.
۳. در پیِ توبهکاران و خداجویان روان شو.
۴. هوشیار باش که هیچ یک از رفتارهای تو در جهان گم نمیشوند و بیپاسخ نمیمانند.
۵. نماز بگذار.
۶. به نیکی توصیه کن و از بدی برحذر دار.
۷. در مصائب زندگی، خویشتندار و شکیبا باش.
۸. از مردم به نخوت روی متاب.
۹. در زمین به فخر و کبر، راه مرو.
۱۱. در راه رفتن میانه باش و صدایت را آهسته ساز.
-------
۱۱) سوره معارج، آیات ۱۹ تا ۳۵:
۱. در تنگنا و محنت، نابردبار و آشفته مباش و در گشایش و نعمت، دیگران را از یاد مبر.
۲. بر نمازهایت مداومت کن.
۳. از داراییات سهم مشخصی به محرومان اختصاص بده.
۴. حیات آخرت و سرشت پاسخگوی جهان را تصدیق کن.
۵. از سوءعاقبت و آثارِ خطاهای خود، بیمناک باش.
۶. عفیف و پاکدامن باش.
۷. مراعاتگر امانت و پیمان باش.
۸. در شهادت به حق متعهد و پایدار باش.
۹. از نمازهایت مراقبت کن.
-----
۱۲) سوره عصر:
۱. ایمان بیاور.(رو به صداهای بالاکشنده که به ارتقای روح تو میانجامند گشوده باش و خود را به خدا بسپار و نشانههای حضور او دریاب.)
۲. رفتار صالح است در پیش بگیر.(عمل صالح، کردار و رفتاری است که به صلح درون و بیرون متعهد است. عملی که ناشی از باور به خویشاوندی و همتباری با موجودات است. میوهی درخت ایمان است. آنکه به خدا گشوده است، در رفتارهای خود، به آشتی و صلح و احترام به زندگی پایبند است. هر آنچه به اصلِ زندگی صدمه بزند رفتار فاسد است. عمل صالح، عملی است که یاور زندگی و خادم آن باشد. در قرآن آمده است که آنچه به تباهی زندگی بینجامد عمل فاسد است: بقره، آیه ۲۰۵.)
۳. به حق و درستی توصیه کن و توصیه بپذیر.(هم دیگران را به مراعات حق برانگیز و هم تذکر و توصیهی دیگران را که میخواهند تو را متمایل به حق کنند، پذیرا باش. حقجستن جز در پیوندی عمیق با دیگران ممکن نیست. حقیقت زادهی کوششی جمعی و گفتگویی همگانی است.)
۴. به شکیبایی و صبر توصیه کن و خودت هم پذیرای توصیه باش.(مصائب و رنجهای زندگی ممکن است تو و دیگران را به نادیده گرفتنِ مرزهای اخلاق وادارند. فشارها و تنگناها میتوانند آدم را وادارند که بیتوجه به کمالِ معنوی خویش، عمل کنند. صبر کردن، وادادن و انفعال نیست، بلکه مواظبت از خویش است. تا آدمی در اثر تنگناها و محنتها خود را گم نکند و آشفته و ناسنجیده عمل نکند. صبر کردن حفظ آرامش در طوفان است. سنجیده و آرام عمل کردن در شرایط طوفانی و سخت، در تلاشی جمعی و همیاری ممکن میشود. همه باید یاور هم باشند در گذرِ سنجیده و آرام از طوفانها و تنگناها. صبر کردن مراقبت از آرامش و جمعیت خاطر خویش است.)