افزون بر ده سال پیش، زمانی که دانشجو بودم، در مجلس نکوداشتی شرکت کردم که دکتر محمدعلی موحد هم حضور داشتند. نخستین باری بود که ایشان را میدیدم. موحد دو توصیه کرد. یکی اینکه:
آسمان شو ابر شو باران ببار
ناودان بارش کند نَبوَد به کار
(مثنوی/دفتر پنجم)
وقتی غنی و مایهور از معنا و معرفت باشید، بارشهایتان به کار میآید. تکاپوها و پویههای اجتماعی ما باید پشتگرم به آگاهیهای ژرف و نظرورزیهای وسیع باشد. بارشهای ما آسمانی باشد و نه ناودانی.
توصیهای دومی هم داشت:
رو کرده به من گفت که ای طالب دین
پیوسته برین باش بر این که «چه کنم»
- مولانا
در هر حال و موقعیتی به این اندیشیدن که من چه میتوانم بکنم؟ چه کاری (جز نالیدن و شاکی بودن) از من ساخته است؟ من چه نقشی میتوانم در بهبود خود و جهان، یا دستِ کم کاستن از خرابیهای خود و جهان، داشته باشم؟