شیوهی پاپ فرانسیس در القای مهمترین مضامین مسیحیت شایستهی تحسین و الگوگیری است. به گمان من پاپ فرانسیس در هجدهدقیقه، نطق دینی جامعی را ایراد میکند. سخنانی که شنوندگان غیرمسیحی و نیز شنوندگانِ بیدین یا خداناباور هم میتوانند با کلّیت آن احساس همدلی کنند. پاپ فرانسیس که رهبر یک ملیارد و نیم کاتولیک است در این سخنان هیچ نگرانیای از آیندهی دین مسیحیت یا مذهبگریزی معاصر ابراز نمیکند. نه مخاطبان را از دوزخ میترساند و نه به انجام مناسک دینی و اهتمام بیشتر به کلیسا دعوت میکند. حرفهای او گرچه رنگین به آیین مسیحیت است و با اتکا به ظرفیتهای یک سنت دینی خاص میباشد، اما عاری از محدودسازیهای مذهبی است. وقتی از لزوم توجه به رنجدیدگان و نادیدهگرفتگان حرف میزند، همگان را مدنظر دارد. به رعایت احوالِ تنگدستان و محرومان مسیحی دعوت نمیکند، از انسان حرف میزند. انسانِ رنجدیده و نادیدهانگاشته.
پاپ در این سخنرانی مفهوم «دیگری» را که از بایستههای مبرم زمانهی ماست، برجسته میکند. دیگری نه به مثابهی عدد و رقم، بلکه به مثابهی هویتی ممتاز و متفرّد: «دیگری آمار و ارقام نیست. دیگری چهرهای دارد. «شما» همیشه یک وجود واقعی است، کسی که باید به او رسیدگی کرد». تردید ندارم که در این تلقّی نظر به دیدگاههای امانوئل لویناس(فیلسوف فرانسوی) در خصوص دیگری و چهره داشته است. پاپ در این سخنرانی نه از ضرورتِ جستجوی رستگاری از طریق تشرّف به مسیحیت و نه از چالشهای پیشاروی دین، حرفی به میان نمیآورد. نگران خدا و مسیحیت نیست. نگران تضعیف دینداری نیست. نگران «آدمی» است که نیاز به رعایت و دیده شدن دارد. اصلِ پیام پاپ، صبغهی دینی ندارد، گرچه از یک سنت دینی ریشه گرفته است. چه اهمیتی دارد ریشههای یک درخت در کدام زمین و چه نوعی از خاک قرار گرفته است، وقتی میوههای آن به رنگِ آفتاب و آسمان است؟
پاپ به قدرت مهربانی و ضرورت انقلاب مهربانی اشاره میکند. از خطرات قدرتی که عاری از فروتنی است میگوید. از ضرورت همبستگی نوع انسان و ضرورت غلبه بر فرهنگ اتلاف و مصرفزدگی میگوید و از مسؤولیتی که همگان و نه تنها سیاستمداران در بهبود وضع جهان و توجه به «گریهی خاموش خانهی مشترکمان زمین» بر عهده دارند.
گفتن ندارد که من یک مسلمان هستم و سخنان خردمندانهی پاپ را قرینهای بر رجحان دینی خاص نمیدانم. به گمانم بسیار تأملانگیز است که بزرگترین رهبر یکی از ادیان جهان میتواند از دین خود به زبانی عمومی و مشترک حرف بزند. پیامِ دین را باید به زبانی عمومی باز گفت. میتوان در خاکِ سنتهای دینی ریشه زد، اما میوههایی پدید آورد که با همهی دستها، آشناست.
امیدوارم عالمان، واعظان و روحانیون تمام ادیان و مذاهب جهانی با بهرهگرفتن از ظرفیتهای ارزندهی سنت دینی خود، زبانی عمومی پیدا کنند و با بیانی رساتر از مهربانی و حرمت به «دیگری» حرف بزنند.
آنها که بدون تبلیغ یک دین خاص و تحقیر دیگران، و برکنار از تمنّای تفوّق و سودای برتری، از عالیترین مضامین دین خود حرف میزنند، بیشتر میتوانند به دل و ضمیرِ مخاطبان خود نفوذ کنند و به سنت دینی خویش، آبرو و اعتبار ببخشند.
مولانا جلالالدین رومی به مراتب بیش از متکلّمان پرشوری که در پی اثبات حقانیت دین خویش بودند، مایهی اعتبار و غنای اسلام و مسلمانی بوده است.
کاش این حقیقت ساده را در مییافتیم.
---