نخست اینکه باید آینهی هم باشیم و بهدور از کژبینیهای ناشی از حبّ و بغض، یکدیگر را در دستیابی به تصویری کموبیش مطابق با واقع از خویش، یاری دهیم. انسانها مستعدّ آنند که از خود شناختی مغلوط و غالباً ناشی از خودشیفتگی پیدا کنند. آینه بودن از این منظر، خدمت بزرگی است که انسانها میتوانند در حق هم بکنند. نه تملّق و مدّاحی که فرد را دچار پندارهای پُرخطر میکند و نه تحقیر و سرکوفت که عزت نفس فرد را میستاند. آینه بودن و چون آینه با صفا و بیریا و رفیق. چنان که هر کسی صِرفاً برای نظارهی خود به آینه رو میآورد و میداند نگاه آینه، شرمانگیز نیست. آدمیان از نظر کردن در آینه شرم نمیکنند و آسوده و بیتشویش به نظارهی خود در آینه مینشینند. در حدیثی از پیامبر آمده است:
«المُؤمِنُ مِرأةُ المُؤمِنِ»؛ «مؤمن، آینهی مؤمن است».
دیگر آنکه خوب است آدمها برای هم آب باشند. مایهی شستشو و تطهیر. دست ما که ناپاک شود، با آب میشوییم و از اینکه ناپاکی خود را برای آب، آشکار کنیم، شرم نمیکنیم. غرضمان پاک شدن است و میدانیم تنها آب، راه چاره است. رابطهی خوب آن است که طرفین برای همدیگر چون آبی شوینده و طهارتبخش باشند:
«الْمُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ کَالْیَدَیْنِ تَغسِلُ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى»(ظاهرا سخنی از سلمان فارسی است.)
«دو مؤمن با هم چون دو دستاند که یکدیگر را شستشو میدهند.»
آب گفت آلوده را: در من شتاب
گفت آلوده که: دارم شرم از آب
گفت آب: این شرم بی من کی رود؟
بی من این آلوده زایل کی شود؟
(مثنوی/دفتر دوم)
و سوم آنکه دوستان باید قوّت قلب هم باشند. گرما دهند و سرد نکنند. یکدیگر را توانمند کنند. همافزا باشند. به ویژه در موقعیتهای دشوار -که لزوماً دشواریهای بیرونی و مادّی نیست- در کنار هم بمانند. دستگیری به وقت توانگری شرط نیست، به هنگام افتادگی شرط است. دوستان خوب در کنارِ افتادگیهای همدیگر میمانند.
تعبیری که در حدیث آمده خیلی گویا است. اجزای یک بنا به نحو مستقل و جدا از هم، قوّتی ندارند. قوّت هر یک از اجزا در گروِ یاریگری و تقویت جزو دیگر است. یاریگریها و قوّتبخشیهایی که نهایتاً به استحکام همگی اجزا میانجامد. پیامبر میگوید:
الْمُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ کَالْبُنْیَانِ یَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضًا»
«مؤمن برای به مؤمن مانند بنای استواری است که اجزای آن، یکدیگر را تحکیم میکنند.»