عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

ممکن است تمام محال‌ها؟

به تازگی فهمیده‌ام که آنچه انسان را بیش از همه می‌آزارد درکِ «محدودیت» است. شاید آدمی تنها موجودی است که در سیر تکاملی خود به جایی رسیده است که می‌تواند از افقی وسیع‌تر به خود و زندگی و هستی نگاه کند. عُمر کوتاه خود را ببیند. حضورِ قاطعِ مرگ را دریابد. دریابد که چه تجربه‌ها می‌شد که از سر بگذارند اما محدودیت‌های وجودی، متافیزیکی، فرهنگی، سیاسی، خانوادگی، جنسیتی و... مانع از آن است. تنها آدمی است که درک می‌کند چه شیوه‌های مختلفی از زیستن را می‌شد که تجربه کند، اما تنگناهای عدیده‌ای مانع از آن می‌شود.

آگاه است به امکان‌های بی‌شمار و مقدورات محدود خویش. به فضاهای بی‌کران و بال‌های کوچک خود. تنها آدمی است که می‌تواند به بی‌شمار امکان بیندیشد و هم‌زمان بداند که تخته‌بندِ تن و فرهنگ و تاریخ و زبان و جنسیت است و نمی‌تواند به امکان‌هایی که دوست دارد، دست یابد. آگاهی از این محدودیت‌ها و تنگناهاست که «امکان یک پرنده شدن» را به وسوسه‌ای شاعرانه تبدیل می‌کندتا غمگنانه بگوید: «تو قله‌ی خیالی و تسخیر تو مُحال / بخت منی که خوابی و تعبیرِ تو مُحال»

شاید تماشا و تجربه‌ی ناممکن‌ها تنها از دریچه‌ی امکان‌های هنری تحقق یابد. هنر، روایتِ ناممکن‌های ماست.. تکاپویی است برای درنوردیدن تنگناهای هنوز و همیشه و هرگز. مبارزه‌جویی با هرگزها است. هنر، به بازی گرفتن تنگناها و محدودیت‌هاست.