اگر اشیا همین بودی که پیداست
کلام مصطفا کی آمدی راست
که با حق سرور دین گفت: «الهی
به من بنمای اشیا را کَما هِی»
[اَلَلَّهُمَّ اَرِنِی الْاَشْیَاءَ کَمَا هِیَ/ خدایا اشیا را چنان که هستند به من بنُمای]
(عطار)
نگاه شاعرانه به ما میگوید، حقیقتِ هستی چنان که در وهلهی نخست به چشم میآید، نیست. نگاه شاعرانه به ما میگوید هستی در عینِ حضورِ مادّی و محسوس خود، حضوری شاعرانه هم دارد. هستی لایهها دارد و تماس با هر لایهای از وجود، نیازمند اسباب و ادوات لازم و مرتبط است.
برای تجربهی وجهِ شاعرانهی اشیا، نه دوربینها به کار میآیند و نه نزدیکبینها. و نه حتا ذرهبینها. شعریّت هر چیز ربط مستقیمی دارد به میزان رطوبت نگاه ما. هر چه نگاهمان بیشتر خیس بخورد، بیشتر قد میکشد. و هر چه بیشتر قد میکشد میتواند آنسوی دیوارهای ظاهری اشیا را ببیند. نگاههای خُشکیده، از تجربهی شعریتِ اشیا محرومند. نگاه را چگونه میشود شستوشو داد؟ این مهمترین پرسش شاعرانه است.
شعر، هپروت نیست. کشف وجهِ شعریتِ هر چیز است. مگر سهم ما از جهان، جز تصاویری از جهان است؟
شاعران، معرِّف ابعاد شاعرانه و خیالنوازِ وجودند.