«بِرّ»، واژهای قرآنی است که همهی اقسام خیر و درستی را شامل میشود. شاید بشود آن را معادل فضیلت دانست.
در فرق معنایی «برّ» و «خیر» گفته شده است که بِرّ فضیلت درونی است، اما خیر، ناظر به خصلتِ بیرونی یک عمل است. ممکن است کارِ خیری سهواً از ما سر بزند، که ما را به حالِ «بِرّ» نرساند.
«برّ» وقتی است که نیکی، وصف درونی ما شده است.
قرآن میگوید «بِرّ» با پافشاری بر اشکال و رویّههای ظاهری حاصل نمیشود، بلکه بِرّ، پارسایی است:
«وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(بقره/۱۸۹)
«و نیکى آن نیست که از پشت خانهها درآیید بلکه نیکى آن است که کسى تقوا پیشه کند و به خانهها از در [ورودى] آنها درآیید و از خدا بترسید باشد که رستگار گردید.»
یعنی خوب بودن، ارتباطی به کارهای خلاف عُرف و شمایل غریب و متفاوت ندارد. خوب بودن به پارسایی است.
ظاهراً گروهی در زمان نزول قرآن، وقتی در احرام بودند، از در ورودی به خانهی خود نمیرفتند. از درِ پشتی میآمدند. قرآن میگوید «بِرّ» و آن صلاح درونی، ارتباطی به این رفتارها ندارد.
در آیهی دیگری گسترهی معنایی «بِرّ» که همان «پارسایی» است تشریح میشود:
«لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»(بقره/۱۷۷)
«نیکوکارى آن نیست که روى خود را به سوى مشرق و [یا] مغرب بگردانید بلکه نیکى آن است که کسى به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانى] و پیامبران ایمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راهماندگان و گدایان و در [راه آزاد کردن] بندگان بدهد و نماز را برپاى دارد و زکات را بدهد و آنان که چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند و در سختى و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند. آنانند کسانى که راست گفتهاند و آنان همان پرهیزگارانند.»
در شأن نزول آیه آمده است که یهودیان آن دوران به سوی غرب نماز میخواندند و مسیحیان به جانبِ شرق و آیه در نقدِ آرزواندیشی و تصورِ خطای آنها آمده که نیکوکاری ربطی به اینکه رو به شرق کنید یا غرب، ندارد.
در واقع این آیه در مقام رد و نقدِ شکلگرایی و نیز آرزوپرستی است. آیه ناقدِ تلقّیهایی است که گمان میکنند فضیلتمندی و رستگاری در گروِ جهاتِ جغرافیایی و شمایل ظاهری است.
آیه در مقامِ نقد تأکید بر ابعادِ تمایزبخشِ دینی است و اینکه نباید تأکید بر جنبههای دیگریسازِ دین و آیینی داشت چرا که فضیلتمندی ما در گروِ اَشکال و جِهاتِ تمایزبخش دینی ما نیست، بلکه در گرو اینهاست:
۱. ایمان به خدا، روز بازپسین، فرشتگان، کتابهای آسمانی، پیامبران
۲. بخششهای مالی به رغمِ دوست داشتن دارایی
۳. نماز گزاردن
۴. زکات دادن
۵. وفاداری به عهد و پیمان
۶. شکیبایی در تنگناها و مراراتها
آری اینها اهمّ آموزههای دین هستند که اغلب بین آیینهای دینی مشترک است و به گفتهی قرآن مایهی نیکمنشی و رستگاری هستند.
ویژگیِ دوم، یعنی دست شستن از داراییهای محبوب به نفعِ دیگران، در آیهی دیگری هم آمده است و تصریح شده که شرطِ بنیادین و ناگزیرِ دستیابی به «بِرّ» است:
«لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»(آلعمران/۹۲)؛ هرگز به نیکى دست نیابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید [و عزیز میشمارید] ببخشید.
اگر بخواهم از منظری کموبیش ناواقعگرایانه به اوصافِ نیکمنشی از منظر قرآن بپردازم:
ایمان به خدا یعنی ایمان به وجود خصلتِ قُدسی و نورانی وجود. ایمان به آخرت یعنی ایمان به نظام اخلاقی جهان و باطنمندی عالَم. ایمان به پیامبران، یعنی ایمان به اینکه برخی از همنوعان ما روشنایییافتهترند و میشود در پرتوِ تجاربِ تعالیبخششان راه یافت. ایمان به کتاب و فرشتگان نیز به همین نحو.
نماز گزاردن، پُر کردن فاصلهی خود با جانِ جهان از طریقِ ورزههای معنوی و غفلتزدایی از خویش با شستوشوهای مدام.
زکات دادن، یعنی توجه به دیگر موجودات و شفقتورزی.
و...
آنچنان که من میفهمم، از منظرِ قرآن، آنچه مایهی دستیابی به خوبی و رستگاری است، نه جهاتِ تمایزبخشِ ادیان، که ابعاد مشترک همهی ادیان است.