کسی دوستی را به کمال خود میرساند که روزی برای همیشه ناپدید شود. مثل شمس.
ناپدید شود تا ما را با فقدانی ابدی روبرو کند. و فقدانِ ابدی دریچههایی را به چشمهای ما میگشاید که هیچ حضوری را یارای بخشیدن آن نیست.
به تعبیر سهراب، ما را به «وسعت اندوه زندگیها» ببَرَد تا «هرگز» را بچشیم. اندوهِ ابدیِ هرگز را.
روزی شما را دیدار خواهیم کرد. در رواقِ بیچگونهی هرگز
در شمایلِ شقایقآیینِ شوقی نافرجام
روزی شما را خواهیم دید
روزی که نه شما خواهید بود
و نه ما
تنها پچپچ معصوم گلهای آبیِ کوچک
در تن هوا جاری است
و نسیم بازیگوشی که بوی بهاران رفته از یاد را
میپراکَنَد
آنجا وعدهی دیدار ماست
ما
و شمایانی که با لبخندهای پوشیده
آرمیدهاید