ما و تو خرابِ اعتقادیم
بت، کار به کفر و دین ندارد
- بیدل دهلوی
در کنارِ گونهگونه بتپرستیها(هواپرستی و شخصیتپرستی و...)، اعتقادپرستی را نباید از قلم انداخت. عقیدهپرستی از شایعترین بتپرستیها در همهی ادوار بوده است. شایعترین و نهانترین. آنکه خدا را میپرستد عقیدهپرستی نمیکند، چرا که خدا، عقیده نیست. خداپرست حقیقی اوست که چون مولانا با آنکه گریزی از نقش کردن و دل به نقش بستن ندارد، اما هر بار که نظر به «اکبریّت»ِ خدا میکند پی میبَرد که در هیچ نقشی نباید متوقف شود:
صد نقش برانگیزم با روح درآمیزم
چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم
هیچ نقشی هر چند که با روح ما آمیخته باشد، خدا نیست. اللهُ اکبر. اکبر از هر خیال و قیاس و گمان و وهم، وزهر چه گفتهایم و شنیدیم و خواندهایم. ما گریزی از نقش زدن و تصویرآفریدن نداریم، اما هیچ نقش و تصویری، خدا نیست و از اینرو، شایستهی پرستش نیست.
هر چه در فهم تو آید اما بود مفهوم تو
کی بود مفهوم تو او؟ کو از این عالیتر است
(عطار)
هر چه اندیشی پذیرای فناست
آن که در اندیشه ناید آن خداست
(مثنوی، دفتر دوم)
عموم ما، به نام خدا، عقاید مصنوعِ خود را میپرستیم. خداپرستی، جستجوی مداوم خداست و گشودگی پیوسته به هر چیزی که بوی خدا میدهد. آنجا که توقّف کردیم و چادر زدیم، از خدا دور شدهایم.