عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

مسیحْ چون شقایق

به روایت انجیل، مسیح به صلیب تن داد، چرا که نمی‌خواست از آیین محبت، رویگردان شود. مهمترین وجهِ اصلاح‌گریِ دینی مسیح، نقدِ محبتِ مشروط و تنگ‌دامنه‌ای بود که در آیین یهود زمان خویش می‌دید. می‌گفت: «اگر دوستداران خویش را دوست بدارید، شما را چه پاداشی خواهد بود؟ آیا خراجگیران نیز چنین نمی‌کنند؟ و اگر برادران خویش را سلام گویید، چه فضیلتی از شما سر زده است؟ آیا مشرکان نیز چنین نمی‌کنند؟»(انجیل مَتّی، باب ۵ آیات ۴۶ تا ۴۸). می‌گفت: «مهربانی می‌خواهم و نه قربانی. چه بهر دعوت گنهکاران آمده‌ام و نه دادگران.»(انجیل مَتّی، باب ۹ آیه ۱۳)

به روایتِ اناجیل، مسیح حتی در بالای صلیب نیز، جز زمزمه‌ی محبت، وِردی بر زبان نداشت: «ای پدر، ایشان را ببخشای: نمی‌دانند چه می‌کنند!»(لوقا، باب ۲۳ آیه۳۴)


روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق

شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم


مسیح از مرگ نهراسید، چرا که چیزی هراس‌انگیزتر از مرگ می‌شناخت: «بیش از هر چیز از مرگ می‌هراسند و نمی‌فهمند که چیزی هولناک‌تر از مرگ وجود دارد: زندگی تهی از عشق.»(مسیح در شقایق، کریستین بوبن، ترجمه‌ی نگار صدقی، نشر مشکی)


کریستین بوبن، شمایل مسیح را بیش از هر چیز شبیه شقایق می‌داند. شقایقی که زندگی خود را عاشقانه به کف باد می‌سپارد:


«از تو تصویری ساخته‌اند، از تو قهرمانی ساخته‌اند، از تو کلیسایی ساخته‌اند. من اما از تو شقایقی می‌سازم، درفش کوچک جاودانگی.»(مسیح در شقایق، ترجمه نگار صدقی)


زندگی مسیح به روایت انجیل، زندگی‌نامه‌ی شقایق است:


«زندگی‌نامه‌ی شقایق چیست؟

رایت خون به دوش وقت سحر

نغمه‌ای عاشقانه بر لب باد

زندگی را سپرده در ره عشق

به کف باد و هرچه باداباد»

(شفیعی کدکنی)