عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

نیازِ خدا

«انسانها را بدون اینکه به آنها نیاز داشته باشی دوست بدار...

کاری که خدا با تو می کند!»

(هالینا پوشْویاتُوسْکا، شاعر و نویسنده‌ی زن لهستانی)


عشق نابالغ می‌گوید: «من تو را دوست دارم چون به تو نیازمندم.»، عشق رشد یافته می‌گوید: «من به تو نیازمندم چون دوستت دارم.»

(هنر عشق ورزیدن، نوشته اریک فروم، ترجمه پوری سلطانی، نشر مروارید)


خدا به تلقّی ادیان ابراهیمی، «صمد» و «غنی» است و مالکِ خزائن آسمان‌ها و زمین. با اینهمه به گمان من، نیازمندِ دوست داشتن خطاکاران و دوست‌داشته‌شدنِ اختیاری است. البته تعبیرِ «نیاز» شاید چندان دقیق و درست نباشد. بهتر است بگویم کمالِ خدا مقتضیِ آن است که دوست داشته باشد؛ چرا که کمال، در محبت است. شاید از همین‌رو بود که چون ملائک گفتند آدمی فساد خواهد کرد و خون خواهد ریخت، خداوند بدون آنکه سخن‌شان را نفی کند گفت:‌ «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ»


کمال در آن است که از خطاکاران درگذری و آنان را دوست بداری، و اگر آدمیانِ خطاکار نبودند، خدا چگونه کمال می‌یافت؟ چگونه بدون آنکه خطاکاران باشند، می‌شود محبتِ بی‌قید و شرط را تجربه کرد؟


«وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ لَمْ تُذْنِبُوا لَذَهَبَ اللَّهُ بِکُمْ وَلَجَاءَ بِقَوْمٍ یُذْنِبُونَ فَیَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ فَیَغْفِرُ لَهُم؛

سوگند به آنکه جانم در اختیار اوست، اگر گناه نکنید، خداوند شما را از بین می‌بَرد و قومی دیگر می‌آورد که گناه کنند، آنگاه آمرزش خواهند و خداوند از آنها درگذرد.»(به‌روایت مسلم)


با این توضیح، به نظر می‌رسد گر چه خدا از سرِ نیاز به ما نیست که دوست‌مان دارد، اما به دوست داشتنِ ما نیازمند است.


همچنان که در فَقَرات ابتدایی آمد، ما نیز باید نیازمندِ دوست داشتن باشیم، اما نه چون نیازمندیم، دوست بداریم.


فرق است بین دوست داشتنِ ناشی از نیاز و نیازِ به دوست داشتن.

بین این دو، فاصله‌ای است بسیار.