عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

دکتر ارنست و آموزه‌ی ربّانی

توفیق شیرینی نصیبم شد که در کنارِ دخترم، انیمیشنِ بسیار زیبای «خانواده‌ی دکتر ارنست» را تماشا کنم. چقدر این مجموعه انیمیشنی حاوی پیام‌های زیبایی است. در یکی از قسمت‌های آخر که دکتر ارنست و خانواده‌اش قایقی ساخته‌اند و می‌خواهند جزیره را برای همیشه ترک ‌کنند و بعد از آنکه اسباب لازم را برای سفر دریایی‌ برداشته‌اند، اقدام به کاری می‌کنند که خیلی آموزنده است. دکتر ارنست در آخرین ساعت و قبل از ترکِ خانه، پایه‌های نردبان خانه‌ی درختی‌شان را محکم می‌کند و همسرش آنا هم علف‌های هرز مزرعه‌ را می‌کَند و مزرعه را مرتّب می‌کند. حال آنکه آن نردبان و مزرعه، دیگر به کارشان نمی‌آید. دکتر ارنست می‌گوید شاید زمانی، کسانی مثل ما به این جزیره بیایند، پس بهتر است نردبان سالم باشد. آنا نیز نمی‌خواهد مزرعه را ناپیراسته ترک کند. یادِ این سخنِ بی‌نهایت گرانسنگ و ژرف پیامبر اسلام می‌افتم که:


«إِنّ اللَّهَ تَعَالى یُحِبّ إِذَا عَمِلَ أَحَدُکُمْ عَمَلاً أَنْ یُتْقِنَهُ»(به روایت أبویعلی و طبرانی)

یعنی:‌ خدای متعال دوست دارد وقتی کاری را انجام می‌دهید در کمال درستی و استواری انجام دهید.


هر کاری را به شیوه‌ای انجام دهید که گویا آن کار را برای محبوب‌تان انجام می‌دهید. با همان درایت و اتقان و حُسن.


شمس تبریزی حکایتی نقل می‌کند که بسیار نغز است:


آن یکی کفشی دوخت نیکو جهتِ پیغامبر. او را خوش آمد. گفت: «نیکو دوختی، خوش دوختی.» خاموش نکرد. می‌گوید «به از آن دوختمی، یا رسول الله! و توانم دوختن.» فرمود که «پس از برای که نگه می‌داشتی آن نیکوتر را؟ چون برای من ندوختی، برای که خواهی دوختن؟»(مقالات شمس)


«و اکنون با تو بگویم که کار با عشق چیست؟

کار با عشق آنست که پارچه‌ای را با تار و پود قلب خویش ببافی

بدین امید که معشوق تو آن را بر تن خواهد کرد.

کار با عشق آن است که خانه‌ای را با خشت محبت بنا کنی

بدین امید که محبوب تو در آن زندگی خواهد کرد.

کار با عشق آنست که دانه‌ای را با لطف و مهربانی بکاری

و حاصل آن را با لذت درو کنی

چنانکه گویی معشوق تو آنرا تناول خواهد کرد.

و بالاخره کار با عشق آن است که هر چیز را با نَفَس خویش جان دهی

و بدانی که تمام پاکان و قدیسان عالم در کار تو می‌نگرند.»

(پیامبر، جبران خلیل جبران، ترجمه‌ی مهدی الهی قمشه‌ای)



راستی اگر این رهنمود و آموزه‌ی ارزنده را در کار می‌گرفتیم، وضعیت اجتماعی بهتری نداشتیم؟ ویرانی‌های زلزله‌ی اخیر، تا چه اندازه ناشی از غفلت ما از «اتقان» در امور است؟