دکتر بابک عباسی در کانال خوبشان نوشتهاند: «با مدد گرفتن از سخن عارف قرن دوم هجری عبدالله مبارک که گفته بود ما به اندکی از ادب محتاجتریم تا بسیاری علم، با اندکی طنز و بازیگوشی نوشتم که ما به اندکی روانشناسی محتاجتریم تا بسیاری فلسفه!»
به نظرم میرسد هر چه جلوتر میرویم بیشتر پی میبریم که باید دین، فلسفه، هنر، عرفان و ادبیات، بیشتر و بیشتر در خدمت بهبود کیفیت زندگی در آیند و با عبور از ارزشدهی مطلق به ماجراجوییهای سیرابناشدنی ذهن یا افسونپرستیهای خُمارآلودِ عرفانی و یا چشمبندیهای ادبی، به دنبال بهرهگیری از ذخائر معرفتی و هنری در جهت بهبود وضعیت وجودی خود برآییم. عرفان، ادبیات، فلسفه و دین اگر نتوانند درونی آرام و عاری از خارخارِ تشویش، آکنده از معنا و احساس ارزشمندی، توأم با سعهی صدر، نیکخویی و صلح درونی و بیرونی به ما ببخشند، به چه کار میآیند؟ نه آیا خودِ قرآن تنبه میدهد که هر که در این دنیا، نابینا باشد، در آخرت نیز نابینا خواهد بود؟ (وَمَنْ کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَى / اسراء: آیه ۷۲) و به گفتهی سعدی:
هر که امروز نبیند به جهان طلعت دوست
غالب آن است که فرداش نباشد دیدار