عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

زلزله و «ای کاش که جای آرمیدن بودی»

آنچه دیدی بر قرار خود نمانْد

وآنچه بینی هم نمانَد بر قرار


زلزله، رساترین تعبیر از بی‌قراری‌های زمین است. جهان به رغم آنکه ما را فریفته‌ی سکون، تاب‌آوری و قرار ظاهری خود می‌کند، لرزان و بی‌قرار است و هر زلزله‌ای تنبیهی است بر این حقیقت ژرف:


حُسنِ تو دایم بدین قرار نمانَد

مست تو جاوید در خمار نمانَد


عاقبت از ما غبار مانَد زنهار

تا ز تو بر خاطری غبار نمانَد


سعدی شوریده بی‌قرار چرایی؟

در پی چیزی که برقرار نمانَد


همیشه هنگامه‌ی کوچیدن است و "این بانگ‌ها از پیش و پس، بانگ رحیل است و جرس". جهان، برای آرمیدن، مأمن خوبی نیست.


در حوالی فاجعه، جز دستگیری و تسلیت گفتن و سفارش به صبوری چه می‌توان کرد؟ 


خدایا، ایمنی از تو مهابت هم ز تو...

جز در آستان تو، کجا می‌توان آرمید؟ که "هیچ کُنجی بی‌دد و بی‌نام نیست". در این بزنگاه اندوه و تشویش، دل‌های مصیبت‌زده را تسلا شو و جان‌های بی‌قرار را دلارام باش.