کلمات درخشان امام محمد غزّالی، چکیدهی توحید را در چهار اصل، ترسیم کردهاند. به گمان من این چهار اصل، نه تنها بیانگر بُنیاد توحید از منظر عارفان است که مشتمل بر اساسیترین تعالیم عرفانی است:
«...نهایت هدایت آن است که یکْنَفَس و یکْهمّت و یکاندیشه و یک دیدار بُوَد.
یکنَفَس آن بود که دل در گذشته و ناآمده نبندد، وی را نه فردا بود نه دی، نه بر گذشته تأسف بخورد و نه ناآمده را تدبیر کند، بلکه جز یک نَفَس را که نقد است مراعات نکند که گذشته نیستِ به یقین است و آنچه مستقبل است ممکن است که نیست بود به یقین؛ این یک نَفَس بیش نیست.
و یکهمت آن بود که در این یکنَفَس وی را هیچ قبله و مقصود نبود جز حق تعالی، روی به وی آرد و ملازم بُوَد ذکر وی را بل شهود وی را؛ این همه هر یک درجهای دیگر است.
و یکاندیشه آن بود که خود را پاسبان کند تا هر چه در خاطر جز حق تعالی و جز کاری که به وی تعلق دارد بود از دل نفی کند...
و یکدیدار آن بود که در هر چه نگرد حق تعالی با آن به همبیند که در وجود به حقیقت جز وی نیست؛ دیگران همه نیستِ هستنُمایند...»
| ابوحامد محمد غزالی|
از: مکاتیب فارسی غزّالی: فضائل الأنام من رسائل حجةالاسلام، به اهتمام مهدی قربانیان، نشر بصیرت
خلیلآسا درِ مُلکِ یقین زن!
نوای «لا احبُّ الآفلین» زن!
یکی دان و یکی بین و یکی گوی!
یکی خواه و یکی خوان و یکی جوی!
(عبدالرحمن جامی، هفتاورنگ)
یکی بین و یکی گوی و یکی دان
بدین ختم آمد اصل و فرع ایمان
(محمود شبستری، گلشن راز)