عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

رستگاری نزدیک...

«نادر بارها به شکلی طولانی به مادرش زل می‌زد در واقع و به تعبیری دقیق‌تر، او نه به مادرش بلکه به چیزی درپیوند با او خیره می‌شد؛ به چنگال‌هایی که مادرش روی میز می‌چید یا پیراهنی که اتو می‌کرد یا بشقابی که می‌شست یا آینه‌ای که دستمال می‌کشید. انگار در هر یک از این چیزها رازی بود که تنها با خیره شدن به آن فاش می‌شد. منتقدان، یکی از زیباترین ترانه‌های او را ترانه‌ای می‌دانند که در آن نادر دوختن دکمه‌ی پیراهنی را به دست مادرش توصیف کرده است. در این ترانه او مادرش را در بعدازظهر زمستانی چهارشنبه‌ای تصویر می‌کند که لبه‌ی تخت نشسته و پیراهن کهنه اما تمیز پدرش را با نخ و سوزن می‌دوزد. در این ترانه مادرش به مسیحی تشبیه می‌شود که انگار می‌کوشد در تلاشی مقدس، بزرگ‌ترین نقصِ هستی را برطرف سازد.»

(رساله درباره‌ی نادر فارابی، مصطفی مستور، نشر چشمه، ۱۳۹۴)