عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عمر، اندک و فرصت خموشی بسیار...

جوش نُطق از دل، نشان دوستی‌ست

بستگیِّ نطق، از بی‌الفتی‌ست

دل که دلبر دید کی مانَد تُرُش؟

بلبلی گل دید کی ماند خَمُش؟

(مثنوی/دفتر ششم)


مولانا می‌گوید اینکه به حرف می‌آیی و شوق سخن گفتن پیدا می‌کنی، نشانه‌ی دوستی است؛ و گرفتگی نُطق، حاکی از بی‌الفتی. آدمی که همدلِ هم‌ذائقه‌ای یافت تُرُش‌روی نمی‌شود و بلبلی که چشم بر گل گشاد، خاموش نمی‌نشنید.


از طرفی البته گفته‌اند ای مرغ سحر از پروانه یاد بگیر که در عشق، خاموش باشی؛ اما از جهتی نیز می‌گویند در دوستی، دلِ آدم روان می‌شود و در کلمات، جاری.


حرام دارم با مردمان سخن گفتن

و چون حدیث تو آید سخن دراز کنم

- مولانا


موسی نیز در تجربه‌ی گفت‌وگو با خدا، اشتیاق داشت که سخن، دراز کند:


تا مست‌تر شود ز میِ نابِ صحبتش

موسی حدیث و شرحِ عصا را بهانه کرد


«وقتی آدم کسی را دوست دارد، چیزی برای گفتن به او پیدا می‌کند؛ تا آخر زمان...»(ابله محله، ‌‌‌کریستین بوبن، ترجمه مهوشی قویمی)


مهمترین چیز در یک رابطه‌ی دوستی و مهرآمیز، وجود چشم‌اندازهای مشترک برای گفتگو است. هم‌ذائقگی از همه مهتر است. داشتنِ کسی که بتوان با او حدیثِ دل گفت، مهمتر از داشتن عشق است:


«از او پرسید: شما در جزیره‌ای خالی و بی‌سکنه، فقط یک همراه دارید، کدام یک از این دو نفر را انتخاب می‌کنید، مردی که به شما عشق می‌ورزد اما یک کلمه هم با شما حرف نمی‌زند یا مردی که می‌توانید از هر دری با او صحبت کنید اما هرگز به شما عشق نخواهد ورزید؟‌ 

زن هنرپیشه، بر خلاف انتظار گرداننده‌ی برنامه، پاسخ داد: مردی که حرف می‌زند. 

مرد جوان متعجب و بی‌شک اندکی سرخورده، از او دلیل انتخابش را پرسید. زن گفت: عشق همیشگی نیست اما تا پایان عمر باید از کلام استفاده کنیم، مجبوریم.» (دیوانه‌وار‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، ‌‌‌کریستین بوبن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، ترجمه مهوش قویمی)


قدردان کسانی باشیم که می‌توانیم با آنها از چیزهایی که دوست داریم، حرف بزنیم.