مولانا سنجهای برای درستی و نادرستی مواضع و تصمیمات ما، پیشنهاد میکند که بیشباهت نیست به مفهوم «پردهی بیخبری» یا «حجاب جهل» که جان راولز، نظریهپردازِ عدالت، با اشاره به «وضع نخستین» توضیح میدهد.
جان راولز میگوید فرض کنید در وضعیت نخستین و پسِ پردهی بیخبری هستید و از موقعیت آیندهی خود ناآگاهید. با این تصور، دست به گزینش اصول عدالت بزنید. در شرایطی که گویا بر شما پوشیده است که چه جایگاه اجتماعی، وضعیت طبقاتی، جنسیت و یا موقعیتی دارید. اگر بتوانید با تصورِ خود در وضعیت نخستین و از پسِ حجاب جهل و بیخبری، دست به گزینش اصول عدالت بزنید، اصولی را برخواهیم گزید که به خیر عمومی و برابری وفادارند.
مثلاً آن وقت، اصلی را انتخاب نمیکنید که نگاهی نابرابر به زنان دارد، چرا که ممکن است خودتان در جهانی که در پیِ انتخاب اصولی برای آن هستید، جنسیت زن داشته باشید.
مولانا میگوید هر کاری که میخواهی بکنی، نفع خودت را در نظر نگیر. حرفی که میخواهی بزنی، خودت و سود و زیان خودت را مدنظر قرار نده. آن وقت رفتار و گفتارت عینِ حق و پسندِ خدا خواهد بود.
چون مرده بساز خویشتن را
تا زنده شوی به روح انسان
«گفت»ی که تو در میان نباشی
آن «گفت» تو هست عین قرآن
کاری که کنی تو در میان نی
آن کردهی حق بود، یقین دان!
- غزلیات شمس
جان راولز میگوید سود خودت را مدنظر قرار بده، اما تصور کن نمیدانی کدام طرف ماجرا هستی و چه شأنی و وضعیتی خواهی داشت. مثل وقتی که پدری به یکی از دو فرزند خود بگوید، جوری کیک را نصف و تقسیم کن، که هر نیمهای که برادرت برداشت، تو ضرر نکرده باشی. در چنین وضعی کودک به نحو برابری تقسیم میکند، چرا که نمیداند کدام نیمهی کیک به او تعلق میگیرد.
مولانا میگوید از «گویا» هم گذر کن. اصلاً خود را در میان مبین تا آنچه میکنی، همه، پسند حق باشد.