«همه چیز میتواند مرا خوشحال کند اما هیچ چیز نمیتواند غم مرا ببرد!»(و حتی یک کلمه هم نگفت، هاینریش بل)
به نظر میرسد به رغمِ همهی آثار و پیامدهای نیکویی که برای شادی برشمردهاند، چیزی در اندوه هست که آن را متمایز میکند. اندوه، ضامنِ تفرّد ماست و تأییدی است بر این حقیقت که «انسان با نخستین درد» آغاز میشود. اما این فقط ویژگی آغاز آدمی نیست، که دردمندی به ما میگوید هنوز زنده هستیم. هنوز زندهایم که غمآلودیم. اندوه، سنگری است که از تصورِ منحصربهفرد بودن و فتحناپذیری ما حفاظت میکند.
اندوه، همیشه آلودگی نیست، گاهی خلوص است.
اندوهِ خالص و مزمن، یعنی تو فتحناپذیری. یعنی هیچ چیز نمیتواند تو را تماماً فتح کند. چرا که اندوه تو چارهپذیر نیست، رفعشدنی نیست، و از اینرو، در تو چیزی است که همواره میگریزد.
اندوه همواره ناشی از تلخکامی، محرومیت یا شکست نیست. اندوهِ خالص، اندوهی است که از مواجهه با زیبایی، از مواجهه با مهربانی، از مواجهه با شکوهمندی و درخششهای جهان و زندگی حاصل میشود.
اندوهِ خالص، ضامن خلوص و فردیّت ماست.
هر انسانی حق دارد برای صیانت از فردیّت و تمیّز خود، اندوهناک باشد. بیهیچ دلیلِ عامهپسند و قابل انتقال از طریق کلام.
اندوهِ خالص، ضامنِ خلوص ماست.