ابراهیم حق نداشت اسماعیل را بکشد.
مگر اینکه اسماعیل، خود به این کار رضایت میداد.
رضایت میداد که زندگیاش را در پای عشق به خدا قربانی کند.
به همین خاطر بود که خواب خود را با اسماعیل در میان نهاد و نظر خواست و اسماعیل هم در کمال عقل و بلوغ، رضایت داد.(إنی أری فی المنام أنی أذبحک فانظر ماذا تری؟)
امر واقعی خداوند، سربریدن اسماعیل نبود. اگر امر واقعی بود، اجازه میداد محقق شود.
اما صرفاً آزمونی بود تا بیاموزد که هیچ انسانی را نباید قربانی خدا کرد.
عید قربان، یادآور قربانی کردن پسر نیست،
یادآور این است که خداوند نمیخواهد انسانی قربانی او شود.
عید قربان یادآور تصمیم تحکمآمیز پدری نیست که برای تقرب به خدا، فرزند خود را به زور به مسلخ میبَرد.
بلکه یادآور انتخاب آگاهانه و عاشقانهی انسانی بالغ و مختار است برای جان باختن. باختن جان در آستان جانان.
عید قربان، تأیید تقدم ایمان بر اخلاق، و خدا بر انسان نیست؛ بلکه بیانگر این حقیقت است که امر واقعی خدا به عمل غیراخلاقی تعلق نمیگیرد. چنانکه نگرفت.
عید قربان، موسم احترام به زندگی است:
قتل مکن! به زندگی صدمه نزن.
خدا نمیخواهد کسی آسیب ببیند.
لابد نمیخواهد که نگذاشت ابراهیم به خوابش عمل کند.
عید قربان یعنی:
برای من نمیر، برای من زنده بمان!
به زندگی احترام بگذار!
اسماعیلت را نکش،
مرا در اسماعیلات دوست بدار!
اسماعیل!
"خدا در عمق چشمان تو خواب است"
چشمهایت را تسلیم مرگ مکن.
ابراهیمها، اسماعیلها، هاجرها!
عیدتان مبارک.